سکس جنده جنده مو قرمز توسطه نه پدری تو لباس زیر جفتشون عالی بودن که به

0 views

سکس جنده جنده مو قرمز توسطه نه پدری

سکس جنده تا یه مدت گذشت دنیا چون خیلی پول دار بودن مسافرت زیاد می رفت یه بار به من گفت می خوام با خانومت برم اسپانیا اگه اجازه بدی کارا ویزاشو بکنم منم گفتم باهاش بایید حرف بزنم بعد اوکی می دم شبش اومدم به خانومم گفتم این جریان اسپانیا چیه اونم گفت دنیا چون خیلی همو دوست داریم بهم پیشنهاد داده ولی خوب اول تو بایید اوکی بدی منم گفتم هزینش چی خانومم گفت بابا دنیا می ده واسه اینکه دخترش هم تنها نباشه خلاصه من گفتم اوکی اونا هم اماده شدن واسه رفتن بعد دو ماه کاراشون اوکی شد پرواز داشتن واسه 1 هفته برن بعد 1 هفته اومدن و خانومم واسم یه سری خرید کرده بود واسه سکس جنده خودشم همین جور عکساشون رو که دیدم تعجب کردم همش لبه دریا تو استخر هتل با لباس زیر تا اون موقعه هیکل دنیارو ندید بودم ولی تو لباس زیر جفتشون عالی بودن که به خانومم گفتم حسابی همو جر دادید دیگه تنها بودید راحت اونم خندید گفت فقط به دنیا نگی گفتم حواسم هست
تا یه روز دنیارو اتفاقی تو خیابون دیدم بیشتر با ماشینش بود ولی اون روز پیاده بود سوارش کردم که برسونمش تو راه ازش تشکر
جنده مو قرمز توسطه نه پدری
سال 77 بود كه از اخراج شدم .. علتشم نفهميدم…… اما خودم خوب ميدونم كه علتش چي بود…… يه سوتي داده بودم … يه سوتي وحشتناك …….. بذارين ماجرا رو بگم:
من از سال 70 وارد سپاه شدم و به مرور مراحل ترقي رو طي كردم و سال 74 محافظ يكي از مسولين قوه قضاييه در قم شدم و بعد از گذشت يكسال با حاج آقا خيلي خودموني شده بودم و تقريبا از تمام جيك و پيك زندگيش خبر داشتم.
البته بگم ها .. الان كه دارم اين مطالبو مينويسم اون حاج آقا از كار بركنار شده و گندكارياش برملاشده.. والا من هيچ وقت جرات نميكردم بنويسم.
به هر حال….. بعد از گذشت يه مدتي.. حاج آقا به من گفت كه حاضري راننده شخصي منم بشي و هم حقوق سکس جنده محافظت رو بگيري و هم حقوق رانندگي رو .. مام كه برامون فرقي نداشت (چون هميشه بايد با حاج آقا ميبوديم)…. از خدا خواسته قبول كرديم…. حاج آقا بعدها گفت كه من به رانندم اعتماد نداشتم .
ما شديم هم راننده و هم محافظ… حتي خريد خونه حاج آقا رو هم انجام ميدادم.. اينقدر با حاج آقا سکس جنده عياق شده بودم كه حتي بعضي شبا كه دير ميومديم خونه و صبح زود فردا هم بايد ميرفتيم سر كار منزل حاج آقا ميموندم.

جنده مو قرمز توسطه نه پدری

سکس
ما جوون بوديم و سربزير…… اما خب اينقدر خونه حاج آقا رفته بودم و ارتباط زيادي با خونواده حاج سکس جنده آقا داشتم كه دختر و همسر حاج آقا مثل خواهر و مادراي من شده بودند…… پسراي حاج آقام .. منو عمو خطاب مي كردند ….. مسايلي كه بعدها با خونواده حاج آقا پيدا كردم رو بي خيال ميشم و ميرم سر اصل مطلب كه همانا علت اخراج من هست!
دوستان …… من متاسفانه در هر روز فرصت خيلي كمي براي نوشتن دارم .. بخاطر همين اجازه بدين همين طور تيكه تيكه بنويسم.
حاج آقا خيلي اهل خوشگذروني بود.. البته مشروب نمي خورد ها !.. اما ترياك خيلي مي كشيد سکس جنده اونم نه ازون ترياكهاي تقلبي….. ترياكي كه برا حاج آقا مياوردن يه رنگ قهوه اي خيلي ملايمي داشت و واقعا وقتي ميشستي پاي منقل ٬ حسابي نعشه ميشدي!(چندين بار حاج آقا ما رو هم دعوت كرد كه چند پك بزنيم!!!)
البته حاج آقا ميگفت دكتر براش تجويز كرده .. اما من اينطور فكر نمي كنم.
در ضمن حاج آقا يه باغ خيلي زيبا هم در يكي از ييلاقات اطراف قم داشت كه اكثرا اونجا ميرفت و بساط منقلشو راه مينداخت……. خيلي وقتهام دوستان حاج آقا هم ميومدن و دسته جمعي صفا ميكردند…… حتي چند بار يكي از مسوولين بلند پايه هم اومد اونجا و مهمان حاج آقا بود!
ازونجايي كه اين حاج آقاي ما خيلي مرد بود.. زياد با خانمش اين ور و اون ور نميرفت سکس جنده و هميشه براي تفريح يا تنها ميرفت يا با چند نفر از دوستانش كه اونها هم معمم بودن…..
بساط حاج آقا هم حسابي بود….. انواع و اقسام ميوه جات (مخصوصا انگور)٬ چند نوع كباب . جوجه كباب (حاج آقا برنج نمي خورد.. اما تا دلتون بخواد كباب مي خورد) و شربت و فالوده و…….
اكثر مواقع كه حاج آقا ميرفت باغش… منم همراش بودم و البته بعضي وقتهام خودش سويچ ماشين و مي گرفت و به من مي گفت چون خسته اي برو استراحت كن و خودش تنهايي ميرفت…….
ماهها مي گذشت و لطف و كرم حاج آقا به من بيشتر و بيشتر ميشد …..
نزديكاي باغ كه رسيدم ماشين و يه جايي مخفي كردم كه كسي نبيندش و پياده رفتم به سمت باغ سکس جنده كليد و انداختم به در و در باز كردم و آهسته رفتم به طرف ويلا.
هنوز به ساختمون نرسيده بودم كه صداي خنده هاي مهناز و شنيدم!…….. چي شد ؟!!!!!! ..
رفتم لاي درختا و تو دل تاريكي رفتم مقابل ايوون ……… چراغ ايوون روشن بود و منم تا اونجايي كه ميشد رفتم جلو (چون وسط درختا تاريك بود منو هيچ كس نمي تونست ببينه)……..
بله……… فهميدم كه چقدر ساده هستم………. حاج آقا با اون شيكم گندش لم داده بود كنار مهناز خانم و مهنازم با دستش ميزد رو شيكم حاج آقا و دوتايي مبخنديدن!
مهناز يه شلوار لي تنگ تنگ پوشيده بود با يه تاپ……. با اين لباس صدبرابر جيگر تر شده بود سکس جنده
يواش يواش رفتن تو كاراي سكسي……… همون كارايي كه همتون بهتر از من بلدين……..
اما اين مهناز استاد مسلم سكس بود…. وقتي داشت سکس جنده معامله حاج آقا رو ميكرد تو دهنش٬ با چشمش حالات حاج‌اقا رو نيگاه ميكرد و هر وقت حاجي از يه حركتي بيشتر حالي به حالي ميشد اون حركتو بيشتر انجام ميداد……
موقعي كه حاج آقا مي خواست شروع كنه به تلمبه زدن يه حركتي كرد كه براي من خيلي جديد بود!
مهنازو بغل ميكرد و مهناز و ميشوند داخل حوض آب يخ…….. مهنازم با جيغ سکس جنده هاي شيطنت بارش ميگفت كه :حاج آقا يخ كردم….. حاج آقا يخ كردم…….. يه چند دقيقه اي كه تو آب يخ نيگرش ميداشت مياوردش بيرون و شروع ميكرد به تلمبه زدن…….. مي دونين چرا اينكارو ميكرد؟… برا اينكه فرج مهناز خانم تنگ تر بشه و لذت بيشتري به حاج آقا دست بده!.. عجب مارمولكي بود اين حاجي ها .. نه؟!!!!
ترياكها هم كه كار خودشونو خوب انجام داده بودن و هرچي تلمبه ميزد ارضا نميشد سکس جنده البته مهناز خيلي فعال بود… هم زير و رو كار ميكرد و به ارضا شدن حاج آقا كمك ميكرد………..
حاجي مثل يه سگ سفيد پير كه دويده باشه ٬عرق كرده بود و او .. او .. ميكرد. به هر ترتيب…… چند باري خودشو ارضا كرد.
از شما چه پنهون كه ما هم چند بار خودمونو راحت كرديم!

سکس تهران خاله سکسی سکسی خاله داستان سکسی خاله سکس تو ماشین سکس در ماشین سکس در محل کار سکسی در بیمارستان سکس دکتر ایرانی فیلم سکس دکتر