کوس دادن سیاه حشری با ست سفید
کوس دادن بد جوری شهوتی شده بودم بگذریم شب عروسی بود ووقتی تالار تموم شد واومدیم در خونه دوماد وپاتخت واینا عمه خودش نیومده بود عروسی وراضیه تنها اومده بود موقع خداحافظی بابام به من گفت که ما خودمون میریم خونه تو برو راضیه رو برسون خونه عمه راضیه تعارف کرد که نه آژانس میگیرمو کوس دادن ازین حرفا منم از خداخواسته اصرار کردم که نه خودم میرسونمتون. بالاخره اومد سوار شد وجلو چشم بقیه نشست صندلی عقب وراه افتادیم مانتو مشکی پوشیده بود کفش پاشنه بلند که به زور راه میرفت وساقهای سفید پاهاش تو چشم میزد وکونش قلمبه از عقب بیرون کوس دادن زده بود راه که میرفت .خلاصه راه افتادیمو رفتیم که برسونمش توی راه گفتم خوب شب میومدید خونه ما که گفتش نه برم پیش مامان بهتره .اونشب من خونه خواهرم خالی بود رفته بودن مسافرت وکلید خونه دست من بود .توی دلم میگفتم چی میشد امشب اینو میکردم .بوی عطر ش توی ماشین حالمو خراب کرده بود وبد جوری شهوتی شده بودم .به من گفت که روستا خیلی دوره وماشین بد گیر میاد ومن فردا دوباره کلی کار وخرید دارم کلی معطل میشم منتظر ماشین بمونم وباید خودم ماشین بخرم وازین حرفا منم گفتم خو اگه فردا میخوای کوس دادن بیای دوباره شهر نمیخاد بری میرفتیم خونه ما فردا کاراتو میکردی میرسوندمت که گفت حالا که دیگه خداحافظی کردم روم نمیشه بعدم لباس نیاوردم لباسام ناجور بود روم نشد بیام منم دلو زدم به دریا گفتم راضیه خانوم من خونه خواهرم کسی نیست میخای برین اونجا جاش هم امنه کوس دادن برین دوش بگیرین استراحت کنید راحت باشید بعد فردا میامر میرسونمتون گفت نه بابا چه کاریه مگه میشه گفتم چرا نشه میخواین راحت باشین من میرسونمت خودم برمیگردم که رراحت باشین گفت نه من تنهایی میترسم گفتم خو اگه اشکال نداره منم میام باهم بریم حرفمو قطع کوس دادن کرد نه بابا کامران جان یوقت بد میشه همسایه ای کسی ببینه بعدم به عمت چی بگم بگم کجا رفتم گفتم اون پیرزن خوابه بعدم بلد نیست زنگ بزنه که الان تو زنگ بزن بگو خونه دایی موندم بعدا نمیپرسه که خلاصه یکم مشورت کزردیمو زنگ زد خونه مادرشو بیدار کرد کوس دادن وگفت شب نمیاد .ساکت شد حرف نزد تا درخونه رسیدیم گفت ببین کامران جان فقط توروخدا کسی نفهمه ها ابروم میره مطمئنی کسی نمیاد نمیبینه گفتم نترس هیچکی نمیاد اگه راحت نیستی من برم گفت نه تو هم بمون تنهایی که نمیشه میترسم .ماشینو بردم توحیاط وپیاده شد کوس دادن سریع کلید انداختمو رفتیم تو خوشبختانه اخر شب بود وکسی هم تو کوچه ودم خونه نبود رفتیم داخل بهش گفتم دیدی کسی نبود .بهم گفت خونه خالی گیر اوردیا خندیدم گفتم ای بابا ازما گذشته گفت اره جون خودت من که میدونم بد جنس ..یکم شوخی کردیمو گفتم راضیه جان راحت کوس دادن باش برو تو اتاق لباستو عوض کن از کشو یه چیزی بردار بپوش گفت باشه ولی اومد نشست روی مبل مانتو شو در اورد یه دامن مشکی تنگ بالای زانوهاش بودو تا پایین هم هیچی لخت ساقهای کلفت پاش افتاده بود بیرون مانتوشو انداخت رو پاهاش که معلوم نباشه کون گندش کوس دادن پهن شده بود روی مبل واز جلو نگاه میکردی قشنگ از دوطرف پهنای کونش معاوم بود بالاتنه هم یه لباس استین حلقه پوشیده بود وشالشو انداخته بود روی بازوهاش ولی سینه های گندش قشنگ خودنمایی میکرد من تابلو نگاه نمیکردم ولی هی میرفتیم ازین ور به اونور وبه کوس دادن بهونه مختلف وراندازش میکردم .گفتم چایی میخوری گفت نمیدونم داری گفتم باید درست کنم کجا دارم این موقع شب خندید وگفت بیام درست کنم گفتم نه رفتم اشپزخونه داشتم بساط چایی رو میزاشتم که اومد پیشم وای با اون دامن تنگ وکون گندش اومد اشپزخونه وگفت کمک نمیخای گفتم نه نشست رو صندلی غذا خوری اشپزخونه وشروع کرد تعریف کردن از خودش وازمن وازینکه دوست دختر دارم یا نه و توعروسی فلان دختر خوشگلو دیدم واست خوبه و…گفتم تو خودت چرا شوهر نمیکنی گفت ای بابا میخوام چکار اقا بالاسر گفتم اخرش چی زن مرد کوس دادن میخواد دیگه نمیشه که گفت چرا نمیشه گفتم خوحتما یه چیزایی هست خندید وسرشو انداخت پایین گفت حالا یه مرد خوب گیربیاد ببینیم چی میشه .خلاصه تعریفامون گل انداخت چاییو ریختمو گفتم پاشو بریم تو هال بشینیم رفتم روزمین نشستم
سکس
کون گنده نمیزاشت سوراخشو ببینم
گفتم بیا بشین رو زمین یه چیز دیگه ست من مبل دوس ندارم اومد نشست کنارمو دوزانو کج نشست وکونشو داد سمت دیوار وهرچی دامنشو کشید که زانوهاشو کیپ کنه نشد پاهای سفیدش معلوم بود بش گفتم چایتو بخور برو یه دوش بگیر موهاتو بشو ر ارایشتو پاک کن ککه راحت بخوابی گرچه حیفه واقعا خوشگل شدیا خندید وگفت جدی ارایش بهم میاد گفتم خیلی البته واقعا کس شده بود مژه کاشته بود بلند ارایش غلیظ مث عروس گفت کوس دادن وای خستم حالشو ندارم صبح که پاشدم میرم حموم دیگه بعدشم میرم شروع کردم ازش تعریف کردن که توفامیل تو تکی فقط من با تو راحتم چون خیلی جنبه داری وباکلاسی وازین کس شعرا خرکیف میکرد وتشکر میکرد بین حرفام گفتم خدایی اگه دختری با مشخصات تو پیدا بشه درجا میگیرمش واز مجردی در میام خوشش میومد ومیگفت حتما برات پیدا میکنم وازین چیزا یه یک ساعتی گذشت وگفتم بخوابیم گفت خوابت میاد بخوابیم گفتم کجا میخوابی اتاق خواب یا هال که گفت خوبه همینجا گفتم پس من تو اتاق خواب میخوابم چیزی نگفت کوس دادن رفتم تشک وپتو اوردم انداختم تو هال وگفتم لباس چی ببین چیزی تو اتاق پیدا میکنی که گفت نه شلوار دارم رفت توی اتاق ویه شلوار تنگ قرمز پوشید وامد توهال وایی کس قلمبه افتاده بود توشلوارش از بغل نگاه میکردی قشنگ سی سانتی طاقچه کونش بود گنده ومث دمبه میلرزید راه که میرفت دوس داشتم بشینم اون سرپا بمونه فقط از رو شلوار کونشو لیس بزنم کیرم نیم خیز شده بود خیلی شهوتی شدم نمیدونم چرا اینقدر که با این شلوار وبلوز دیدمش بیشتر از پاهای لختشو که دیدم حشری شدم خلاصه کوس دادن شب بخیر گفتمو رفتم تو اتاق خواب چراغم خاموش کردم اونم یه چند دقیقه ای بیدار بود وبعدش چراغو خاموش کرد اما من .
کوس لیسی کوس سفید کوس تنگ عکس کوس کوس کردن سکس کوس کوس ایرانی کوس سکس کون گنده کون گنده کلیپ سکسی