سكس با دكتر خاله الکسیس حشری شده میخاد بده اسپانیا تو نمی خوای بگی

0 views

سكس با دكتر خاله الکسیس حشری شده میخاد بده

سكس با دكتر اتفاقی تو خیابون دیدم بیشتر با ماشینش بود ولی اون روز پیاده بود سوارش کردم که برسونمش تو راه ازش تشکر کردم گفتم به خانومم اسپانیا خیلی خوش گذشته ممنون ازتون اونم گفت نه بابا مثله خواهرمه منم خندیدم گفتم فقط خواهر که دنیا گیر داد محمد منظورت چیه منم پیچوندمش بعد گفتم دنیا عکسارو جایی نزاری گفتش تو مگه دیدی گفتم اره خوب گفت وایییی من لباس زیر داشتم گفتم تو مثله خواهرمی که اونم خندید گفتش یه چندتا عکس هستش که من ندیدم نشونم داد دیدم تو یکی از عکسا خانومم تو بغله یه مرده لبه دریا دراز کشیده مرده دستشو گذاشته رو سینش سكس با دكتر گفتم دنیا این مرده کیه گفتش اونم توریست بود مثله ما گفتم الناز یعنی خانومم چه راحته اونم گفت فکر بد نکن اتفاقی شد منم گیر دادم تعریف کنه اونم گفت نه چیزی نبوده منم دیگه بی خیال شدم ولی کلی فکرمو مشغول کرده بود اون عکسه به خانومم هیچی نگفتم تا یه روز رفتم دنبال دنیا گفتم میشه چند دقیقه حرف بزنیم اونم اوکی داد رفتیم تو یه کافی شاپ بهش گفتم راستش همش فکر می کنم یه اتفاقی افتاده تو اسپانیا تو نمی خوای بگی دنیا هم گفت خوب از الناز بپرس منم گفتم الناز میگه همه چیرو بهم ولی اگه در رابطه با خودش باشه سكس با دكتر نه اونم گفت چیارو می گه بهت منم گفتم مثلا
خاله الکسیس حشری شده میخاد بده
رفتم پای سیستم و سرچ کردم queen مثل همیشه اولین گزینه بود، پلی کردم و صدا رو بردم بالا

جواب نداد و متوجه شدم که نگاهش به بالاتنه ی برهنه سكس با دكتر ام خیر مونده، خنده ام گرفت و گفتم: با توام دوست عزیز! چطوری برمیگردی؟

یکم هول کرد ولی سعی کرد خودش رو جمع و جور کنه و گفت: ااا والا نمیدونم یکاریش میکنم

اون سرگرم حرف زدن شد و من هم گوش دادن… سكس با دكتر به قول ویلی ویلسون “حرفاش هنوز ادامه داره منم فقط گوش میدم بلاخره بخشی از روال کاره!”

تو این فاصله مهمونی شلوغ تر شد و صدای اهنگ بالاتر رفت… همه مست کرده بودن و یسری داشتن می رقصیدن که باعث میشد بوی بدن های عرق کردشون با بوی شراب قاطی شه و حس یه پارتی واقعی به آدم بده

من و غزل هم پیک ها رو یکی یکی باهم رفته بودیم بالا و سرم حسابی سكس با دكتر داغ بود… ولی غزل حالش از من بدتر بود

از کنارم بلند شد و نشست روی پام، شروع کرد به بوسیدن لب هام و من هم متقابلا جوابش رو می دادم، دست هام رو گذاشته بودم دو طرف بدنش و گاهی تا سینه هاش بالا می رفتم و سینه هاش رو فشار میدادم که باعث میشد آه های غلیظی بکشه

توی این مرحله این یه اتفاق کاملا عادی بود و خیلی ها اطرافمون تو کار بودن!

از لب ها تا گونه ام رو با نوک زبون لیس زد و اروم دم گوشم سكس با دكتر گفت: پاشو بریم

دستم رو گرفت و تا یکی از اتاق ها با خودش کشوند، رفتیم داخل و درو بستیم، صداها همه کمرنگ شدن…

غزل پشت به من وایساد تا زیپ لباسش رو باز کنم، لباس کوتاه و چسبونش رو با کلی پیچ تاب در آورد و وقتی خم شد خودش را کامل از پشت بهم چسبوند

سوتین نپوشیده بود و با یه جوراب توری مشکی و کفش های پاشنه سكس با دكتر بلند جلوم وایساد، زیپ شلوارم رو باز کرد و کیرم رو بیرون آورد قیافش رو ناراحت کرد و گفت: هنوز راست نکردی!؟ یعنی من انقدر زشتم!؟

گفتم: یکم باید بهم کمک کنی عزیزم. و با چشم به کیرم اشاره کردم

منظورم رو فهمید و خندید (چه خوشش هم اومد لامصب) شلوار و شورتم رو کامل پایین کشید و بیرون آورد، جلوم زانو زد و کاملا ماهرانه شروع به ساک زدن کرد… بیشتر از حدی که انتظار می رفت طول کشید ولی بلاخره راست کردم

غزل رفت روی تخت خوابید و رو به من پاهاش رو باز کرد سكس با دكتر، جوری که صورتم دقیقا جلوی کسش بود
جورابش رو آروم در آورد، بعد سرم رو گرفت و گذاشت روی شورتش و گفت: با دندون درش بیار

با اینکه خیلی از این کار خوشم نمیومد ولی به حرفش گوش سكس با دكتر دادم… بعد رفتم سراغ شلوارم یه کاندوم از جیبم درآوردم
خندید و گفت: نترس من ایدز ندارم
جوابش رو ندادم اما پیش خودم فکر کردم آره حتما جنده ای مثل تو مریضی هم داشته باشه خودش نمیدونه!

کاندوم رو روی کیرم کشیدم و رفتم بالا سرش خیمه زدم، شروع کردیم به بوسیدن از پایین حرکت کیرم بین شیار کسش رو احساس میکردم…
تو همین حین یدفعه در اتاق باز شد با عجله خودم رو انداختم کنار و پتویی که پایین پامون بود رو کشیدم روی خودمون، یه زوج دیگه بودن که از چشمای قرمزشون معلوم بود حسابی خمارن و در به در دنبال مکانن
پسره گفت: ببخشید اشتباه اومدیم.

من منتظر بودم زودتر برن که کارمون رو ادامه بدیم ولی غزل با خنده سكس با دكتر بهشون گفت: اگه دوست دارید بیاید پیش ما
با این حرفش چشام چارتا شد برگشتم سمتش و گفتم: چی!؟
شونه ای بالا انداخت و گفت: آسون بگیر بابا قول میدم بهت بد نگذره
اون دو نفر هم یکی دوتا جمله رد و بدل کردن و بعد قبول کردن… خودشون رو سینا و مهسا معرفی کردن…
مهسا چراغ ها رو خاموش کرد و یه چراغ خواب قرمز کوچیک که همراهش بود رو روشن کرد، اتاق تاریک بود و فقط باریکه های نور قرمز توی هوا پخش می شد (گویا کلا با نور کم حال می کردن!)

دوباره مشغول غزل شده بودم… تخت دونفره بود ولی به طریقی سكس با دكتر اون دوتا هم خودشون رو جا دادن

می تونستم حضور سینا رو احساس کنم که کنارم داشت داخل دوست دخترش تلمبه میزد و بدنش بهم برخورد می کرد…
تو یه لحظه تونستم توی اون نور قرمز صورتش رو ببینم، موهاش خیس شده بود و توی صورتش ریخته بود… اون لحظه بنظرم خیلی جذاب اومد…

نفهمیدم چرا و چطوری ولی چنگ زدم توی موهاش و لبام رو چسبوندم روی لباش…

انتطار داشتم پسم بزنه یا حتی دعوا راه بندازه ولی باهام همراهی کرد سكس با دكتر و جواب بوسه ام رو داد… لعنتی خیلی حس خوبی داشت

دلم بیشتر می خواست، دیگه غزلی که زیرم داشت ناله می کرد برام مهم نبود انگار دیگه هیچ طعمی برام نداشت…

سینا، این پسر غریبه خوش مزه رو به سمت خودم سكس با دكتر چرخوندم از لب هاش شروع کردم به بوسیدن و تا گردنش رفتم دستش رو لای موهام برده بود و بدنم رو به خودش چسبونده بود
بدن هامون از نوک سینه تا حتی کیرهامون بهم برخورد می کرد و یه اصطکاک عجیب لذت بخش ایجاد می کرد

دست دیگه اش رو کمرم لغزید و پیش رفت، تا نقطه سكس با دكتر ای که برای خودم ممنوعش کرده بودم!

با یه حرکت منو برگردوند و خوابوند روی تخت، یه فرم سكس با دكتر مناسب گرفتم و منتظر بودم… اما صدای یکی از دخترا متوقفش کرد: کونی کثافت!
یه نفر از روی تخت پاشد و پشت سرش یکی دیگه…
چراغ ها رو روشن کردن و نگاه خشمگین مهسا به من گره خورد
سینا داشت سعی می کرد دوست دخترش رو متوقف سكس با دكتر کنه. مدام سر هم داد میزدن و از حرفاشون میشد فهمید که انگار مشکلشون کلا از ریشه بوده و منتظر یه جرقه بودن.

سکسی با دکتر سکسی دکتر گروپ سکس فیلم سکسی ترکی سکسی ترکی سكس تركي سکس ترکی سكس سوري فیلم سکس عراقی نيج عراقي