سکس در آشپز خانه این کوس باحال رو فقط از کون باید کرد

0 views

سکس در آشپز خانه این کوس باحال رو فقط از کون باید کرد

سکس در آشپز خانه سلام ، چند وقتی هست که داستانای اینجارو میخونم و بعضا داستانای خوبی و البته واقعی هستش که خوبه ، میخام داستان خودمو بگم که کاملا واقعیه .
من میلاد هستم ۲۲ سالمه و ساکن یزد هستم ، تا حالا چندبار با دوست دخترام سکس داشتم ولی کیه که طعم کص جا افتاده رو ندونه ، هیچ کدوم از سکسای قبلیم به اندازه ی این سکسم با زن همسایه حال نداد. ما تو یه خونه ی ۲ طبقه زندگی میکنیم طبقه ی پایین خونمون خالم زندگی میکنه و این خونه از مادربزگم سکس در آشپز خانه به مادر و خالم ارث رسیده . همسایه دیوار به دیوار ما یه زن کون تپل داره که هرچی از کونش بگم کم گفتم ، کاملا گوشتی و قمبل طوری که از زیر مانتو هم به چشم میزنه و خیلی دل فریبه. یه بچه ۳ ، ۴ ساله هم داره ، شوهرش تو یه اداره کار میکنه.
از خودش بگم که اسمش مهسا ۳۲_۳۳ سالشه ولی خیلی جوونتر نشون میده پوست سفیدی داره که تجسم بدن لختش آدمو دیوونه میکنه ، کونش خوش فرمه و وقتی از نیم رخ بهش نگاه میکنی قشنگ کونش یه قوس کامل داره که من دیوونشم . سینه هاش متوسطه تقریبا ۶۵ هستش اکثر اوقات که بیرون و داخل شهر سکس در آشپز خانه میبینمش با چادره اما توی محله اکثر با مانتو میبینمش که خیلی وقتا دکمه های مانتوش بازه و چندبار که تو محله نشسته بودم وقتی باد زد قشنک جلوش و دیدم ، چون مانتوش جلو بازه و از این مدلاس که دکمه نداره و با دست نگهش میدارن و اکثرن شالش رو میندازه بین باهاش وقتی باد میزنه قشنگ کص خشگلش از رو شلوار تنگش نمایان میشه .
من از همون اول که اومدن محله ما تو کفش سکس در آشپز خانه بودم ، لامصب کونش هنوزم جلو چشمامه . چند وقتی رفتم تو نخش ببینم اگه پا داد برم تو کارش که به در بسته خوردم و اصلا زیاد با هم ارتباط نداشتیم که بتونم مخش و بزنم. اونایی هم که با زن متاهل بودن میدونن که اگه زن بخواهد هم زیاد تابلو نمیکنه و صبر میکنه تا طرف مقابلش بره جلو.
خلاصه گذشت تا چند ماه پیش ظهری داشتم تو خونه نشسته بودم داشتم سریال تاج و تخت رو میدیدم که زنگ آیفون رو زدن ، اولش اهمیتی ندادم دیدم چندبار دیگه زنگ و زدن خلاصه مجبور شدم برم ببینم کیه آیفون و ورداشتم و گفتم کیه ، که یه صدای دلبری گفت ببخشین یه لحظه میاین دم در.
رفتم دم در دیدم همین همسایمونه ، خیلی شوکه سکس در آشپز خانه شدم اخه خیلی کم پیش میومد بیاد خونه ما یه آرایش نازی کرده بود که قند تو دلم آب شد .
گفتم سلام بفرمایین.

سکس
گفت سلام مامانتون هستن ممنون میشم بگین بیان.
گفتم نه رفتن بیرون
گفت آها باشه ممنونم
گفتم حالا اگه کاری از دست من پیش میاد درخدمتم
گفت نه ممنون، میخاستم بره بیرون و گفتم اگه مامنتون خونس فرشاد(پسرش) رو بزارم پیششون آخه بیرون خیلی گرمه
دیدم پسرش پشت سرش واساده ، بدون هیچ قصدی گفتم اشکال نداره من نگه ش میدارم الاناس که دیگه مامانم هم برگرده.
خلاصه با کلی معذرت خواهی و شرمنده زحمت شد و اینا قرار سکس در آشپز خانه شد من بچه ش رو نگه دارم و اون بره عصری بیاد دنبالش وقتی داشت میرفت چشمم افتاد به لمبرای کونش که زیر چادر هم میشد بالا پایین رفتشو دید.
با بچش تا عصر مشغول فیلم دیدن و صد البته کارتون شدیم ، تخم سگ دهنمو سرویس کرد از بس زر زد ولی با خودم گفتم عیب نداره تو نیکی کن و در دجله انداز ، مهسا خودش ورش میداره:))
گذشت تا عصر دور بر ساعت ۶ بود که دیدم زنگ خونه رو زدن سکس در آشپز خانه جواب دادم و دیدم همین همسایمون مهسا خانومه ، دعوتش کردم که بیاد داخل اومد تو با پسرش خوش و بش کرد و گفت مامان نیستن گفتم نه هنوز نیومدن ، گفت ببخشین به شماهم زحمت دادیم که گفتم نه بابا این حرفا چیه آقا فرشاد خیلی پسر خوبیه .
تشکر کرد و خواست بره که گفتم بشینین یه لیوان شربت براتون بیارم که با کلی اصرار قبول کرد خلاصه شربت و خوردن و یه کم با هم حرف زدیم از اینکه من چه رشته ای میخونم و چه کار میکنم و هوا چقد گرمه و فلان،
منم تو فضا بودم و حواسم پیش کص کونش بود و میخاستم حسابی از این فرصت استفاده سکس در آشپز خانه کنم و دید بزنمش ، چادرش هم افتاده بود رو پاهاش و خودش و ول داده بود رو مبل راحتی .
شربتش رو که خورد تشکر کرد و با پسرش رفتن .
مونده بودم تو فکرش که چرا تیکه ای ننداختم و نخ ندادم و فرصتی که از دست رفت اما فهمیدم اونم دلش میخاد و از طرف لباس پوشیدنش تو محله معلوم بود اهل دله ، به حساب اینکه شهرمون کوچیکه فقد وقتایی که بیرون میره چادر سر میکنه.
سر کیرمو برم داخلش سوراخ خوشکل کون نازش

و با هم خندیدیم.
آینرو رو بستم. و میز و گذاشتم سرجاش خاستم کشو هارو بذارم که گفت نه ممنون خودم اونارو سکس در آشپز خانه میزارم ، گفتم چرا تعارف میکنید دوتا کشوعه دیگه من میزارم.
کشویی که لباس زیر بود رو ورداشتم و گذاشتم داخل میز و تنظیمش میکردم که جا بیفته ، داشتم لفت میدادم که بتونم یه کم لباساشو دید بزنم یه شورت قرمز نختی که یه قسمتش طوری بود به چشمم خورد داشتم کون مهسارو تو اون شورته تصور میکردم که گفت کجارو نگاه میکنین .
با دست پاچه گی گفتم هیچی داشتم کشو رو جا مینداختم و سریع دوتا کشو رو جا انداختم و از اتاق اومدم بیرون.
گفت ممنونم خیلی لطف کردین ، کاش بتونیم جبران کنیم و ممنون.
باخنده گفتم میتونین جبران کنین.
دیدم خندید و چیزی نگفت گفتم ببخشین میشه یه لیوان آب بهم بدین . رفت سمت آشپزخونه ، سکس در آشپز خانه خواست از یخچال اب بده گفتم نه لطفا از شیر ظرفشویی بدین یه مقدار دندونم درد میکنه، رفت سمت ظرفشویی رفتم پشت سرش اروم نزدیکش شدم .
خودمو چسوندم بهش وفتم بزارین کمکتون کنم و یه کم خودشو جابجا کرد و لیوان و بهم داد با لرزش دست لیوان و گرفتم اب و خوردم ، لیوان رو گذاشتم رو میز و رفتم طرفش دستمو دور کمرش گرفتم و سریع لبامو چسبوندم به گردنش خاست خودشو بکشه کنار با دستام نزاشتم.
گفت چکار میکنی ، ولم کن توروخدا ، با دستش یه کم هولم داد عقب و داشت میکفت نکن ، سکس در آشپز خانه ولم کن ، دستتو بکش.
بیخیال نشدم و دستشو با یه دستم گرفتم و با دست دیگم کمرشو نکه داشتم لبامو گذاشتم رو لباش و شروع کردن میک زدن لباش ، اروم اروم میگفت ، نکن ، ولم کن با دستش ی کم صورتمو هول داد عقب بازم با دستم دستشو گرفتم و نگه داشتم گفتم تو مال خودمی و خیلی وقته تو کفتم ، و شروع کردم با ولع خاصی لباشو خوردن ، زبونمو تو دهنش سکس در آشپز خانه میچرخوندم و لباشو میک میزدم اروم دستشو ول کرد و همینطور که داشتم لباشو میخوردم دستمو اوردم سمت سینه هاش
و از رو لباس سینشو مالید ، سینش کوچیک بود ولی قشنگ تو دست جا میشد ، سینه هاشو با کف دستم میمالیم سکس در آشپز خانه و نوک سینشو با دستم بیشگون میگرفتم.
دیدم یه اخ کوچیک کشید و گفت ارومتر
دست دیگمو از رو کمرش بردم پایینتر و کونشو از رو شلوار مالیدم دست میکشیدم لای لمبرای کونش و سکس در آشپز خانه شلوار تنگش و کون سفتش داشت دیونم میکرد همینطوری لباشو میک میزدم و سینه هاشو میمالیدم دیدم داره راه میاد و دستاشو اورده و پشت گردنمون میماله.

سکس تو خواب سکسی خواب سکس همسایه سکس پلیس سکس با جنده سکس جنده ایرانی سکس جنده سکس تهران خاله سکسی سکسی خاله داستان سکسی خاله