داستان سکسی مامان فشار خیلی زیاد روی سوراخ کون منت میزارن ولی چه کنم که کمبود کار

0 views

داستان سکسی مامان فشار خیلی زیاد روی سوراخ کون

داستان سکسی مامان لیس میزد و میگفت اوم اوففففف مزه عرق بومادرون میده پاهاتون مهدیه و دوستاش هم زدن زیره خنده!!!!نیم ساعتی گذشت و آیدا که بیتا رو واقعا گاییده بود و صورت بیتا با عرق کف پاهای آیدا سرخ شده بود بلند کرد و برد توی کون بزرگ مهدیه!!!!فاطمه هم داد زد نامرده جنده دخترم رو ول کن خفه شد
بیتا هم توی کون مهدیه داشت خفه میشد و جون میداد!!!و میگفت:اوممممم اومممممم
بعد آیدا شلوار خودش رو کشید پایین و دهن بیتا رو گذاشت روی کس داستان سکسی مامان خودش و گفت:کسم رو بخور!!!!بیتا هم توی کس زنم داشت خفه میشد و به ناچار با کراهت از کسه آیدا میخورد و غور میزد و میگفت:جنده……اومممممم…….کثافت آشغال با این کسه چرکیت!!!!!خلاصه حدود یک ساعت این ماجرا طول کشید و فاطمه و دخترش بیتا رو خفه کردن!در آخر آیدا بیتا رو به شکم خوابوند رو زمین و فاطمه رو برد نزدیک کف پاهای داستان سکسی مامان بیتا دخترش!!!!و گفت:الان کاری باهات میکنم که دیگه درس عبرتی باشه واستون
چنان ساکی برام میزد که تمام وجودم از کیرم میزد بیرون

فشار خیلی زیاد روی سوراخ کون

سکس
من بعد از اتمام دانشگاه و فارغ التحصیلی در رشته حسابداری بلافاصله به خدمت رفتم تا سریع از استرس سربازی راحت شم ۲۱ ماه که بدترین روز های عمرم بود نمیدونم اینایی که میگن همش خاطره میشه از چی حرف میزنن برای من که هر لحظش مثل یک فیلم درام اشک آور بود سال۹۵ خدمت سربازی من تموم شد برای پیدا کردن کار به این درو آدر های زیادی زدم عموم داستان سکسی مامان آدم کله گنده ای بود به راحتی میتونست برام شغلی پر درآمد به واسطه افرادی که میشناخت و باهاشون نشست و برخاست داشت پیدا کنه ولی سعی کردم تا جایی که میشه رو به فامیل نزنم چون میدونید دیگه تا عمر دارن منت میزارن ولی چه کنم که کمبود کار بیداد میکرد و من از سر ناچاری به عموم رو زدم یک ماهی طول کشید که عموم آدرس یه شرکتی رو بهم داد گفت فردا ساعت فلان برو یه مصاحبه ای بکن من صحبت کردم باهاشون یه مدتی کار آموز اونجا باش تا هم کارو یاد بگیری هم بعدش استخدام شی گفتم باشه شبش یه دوشی داستان سکسی مامان گرفتم و یکم به خودم رسیدم شبشم زودتر خوابیدم تا اونجا خوابالو نباشم لااقل روز اولی ساعت ۷ صبح با ساعت زنگ از خواب بیدار شدم یه لباس سفید با سر آستین تیره و یه کت خاکستری با شلوار مشکی ست کردم با ماشین رفتم به سمت شرکت . شرکت در سعادت آباد بود یه ساختمان شیک و نو که واقعا فکرشم نمیکردم همچین جایی باشه واقعا فکم افتاد ماشینو قفل کردم از خیابون رد شدم رسیدم جلوی در وارد شدم زیبایی شرکت دو چندان شد داخل ساختمان کف تماما سنگ گرانیت کاغذ دیواری های لاکچری فقط خدا خدا میکردم سوتی ندم که اینا از من خوششون نیاد یه وقت منو قبول نکنن فقط به خودم میگفتم تو رو خدا گند نزن که دوباره همچین شانسی گیرت نمیاد طبقه دوم جایی بود که من باید میرفتم رسیدم دختری با چهره خیلی معصوم ولی با آرایش نسبتا زیاد به عنوان منشی اون قسمت داستان سکسی مامان مشغول به کار بود جلو رفتم سلام علیکی کردم خودمو معرفی کردم گفتم عموم آقای فلانی منو معرفی کردن که امروز بیام خدمتتون گفت بله بله بفرمایید بنشینید تا به آقای ناصری بگم که شما تشریف اومدید تشکر کردم و رفتم نشستم . چند لحظه بعد دختره بیرون اومد و آقای ناصری پشت سر اون از اتاق خارج شد یه آقای تقریبا ۲۸ یا ۲۹ ساله که تعجب کردم چطور با این سن مدیر اون قسمت بود یه سلام علیک گرمی باهم کردیم و به داخل اتاق رفتیم درباره رزومم چیزایی گفتم که یکی دو دوره کلاس حسابداری رفتم و تا حدودی آشنایی دارم با این قضیه اکی گفت و گفت راستی عموت حالش چطوره گفتم خداروشکر بد نیست گفت اتفاقا عموت و من هم دانشگاهی بودیم هر از چند گاهی یا من با خانومم مهمون اونا هستیم یا اونا گفتم چه خوب گفت احتمالا این آخر هفته دعوتشون کنم بیان خوب میشه داستان سکسی مامان تو هم بیای اونجا بیشتر باهم آشنا شیم گفتم باعث افتخاره ولی آخه باعث مزاحمت میشم که گفت این چه حرفیه خلاصه از شرکت اومدم بیرون تا آخر هفته صبر کردم تا شب موعود فرا رسید با ماشین عموم و به اتفاق زن عموم به خانه آقای ناصری رفتیم خونه ای شیک در محله نیاوران زنگ در را زدیم داستان سکسی مامان آقای ناصری از پشت آیفون تصویری گعت خوش اومدید و در رو باز کرد

سکس چهارتایی با کوس های تنگ و خیس یکم کیرمو آوردم بیرون اندفعه انداختم تو دهنش کرده بود از شدت حشر گفتم معلوم هست اینجا چه خبره که آقای ناصری گفت فعلا بیا لذت ببر وقت برای پرسیدن سوال زیاده داستان سکسی مامان من واقعا نمیخولستم تو اون برنامه شرکت کنم ولی وقتی شهوت بالا میزنه دیگه نمیشه کاریش کرد ابتدا به سراغ زن عموم رفتم چون همیشه ته ذهنم از اندامش خوشم میومد و بدم نمیومد یک دستی بهش برنم خلاصه رفتم سراغ کصش براش میخوردم اقای ناصریم کیرشو کرده بود دهن زن عموم، عمومم که داشت ترتیب زن آقای ناصریو میداد نگاهش به ما بود که داریم از بالا و پایین به زنش حال میدیم انقدر گصشو محکم لیسیدم که تو صورتم .

ارضا شد اومد برم کنار که زن عموم صورتمو چسبوند به کصش و مجبورم کرد تمام آبشو بخورم داستان سکسی مامان زن عموم بی حال افتاد و آقای ناصریم همچنان تو اوج بود کیرشم که تا دسته تو حلق زن عموم رفتم سراغ زن آقای ناصری که داشت برای عموم ساک میزد کونش قمبل سمت من یکم دستمالیو انگشت کردم کونشو و کیرمو کردم تو کونش چون عموم چند لحظه پیش کونشو کرده بود الان گشاد بود و کیر من راحت رفت تو یکم عقب جلو کردم دیدم دارم ارضا میشم ولی حیف بود الان ارضا شدن چون این موقعیت شاید دیگه پیش نمیومد یکم کیرمو آوردم بیرون اندفعه انداختم تو دهنش برام ساک میزد عموم دوباره شروع کرد به کردن داستان سکسی مامان کونش آقای ناصریم که خمار شهوت بود میگفت بکنید اون جنده خوشگلمو زنشم میخندید چنان ساکی برام میزد که تمام وجودم از کیرم میزد بیرون دیدم دیگه ارضا شدنم حتمیه سرشو محکم گرفتم تلمبه های سرعتیو وحشیانه میزدم تو حلقش همزمان با عموم ارضا.
سکس مامان سکس با مامان فلیم سکسی کوس کوس خوشگل کوس زیبا کون کوس فیلم کوس سوراخ کون کوس سکس کوس کون کلیپ سکسی