آبلا دنجر فوران اسپرم روی کون دوست دخترم مسنجر های قدیمی و یاهو بتونی

0 views

آبلا دنجر فوران اسپرم روی کون دوست دخترم

آبلا دنجر خط ناز وسط سینه هاش کیرمو تکو ن داد بهم خبر میدادی منم میومدم (البته من شیراز نبودم فقط برای سفت زنی گفتم)
ببخشید دیگه یادم از شما نبود
ایمیل اصلیش رو بهم داد که با اون چت کنیم
یه خورده صحبت کردیم و با هم خداحافظی کردیم یه روز که آبلا دنجر در حال صحبت بودیم بهش گفتم کدوم سمت شیراز هستی تا همدیگرو ببینیم که گفت یه دروغی بهم گفته که اونم اینه که اهل شیراز نیست منم پرسیدم پس کجاست که گفت یکی از شهرستانهای استان فارس پا پیچش شدم که کجا و بهم گفت ، همون شهری بود که من بودم ینی همشهری بودیم منم گفتم چه جالب منم اونجا به دنیا اومدم و الان چند سالی هست که شیراز زندگی میکنیم اما همه اقواممون اونجا هستن حتی اونجا خونه هم داریم ، گفتم منم یه چیزی رو بهت راست نگفتم پرسید چی بهش گفتم اون عکس پروفایل من نیستم گفت عکس خودت رو بفرست فرستادم که از شانسم
ازم خوشش اومد
بهم گفت توی یه موسسه اموزش زبان انگلیسی منشی هست و این روزا که تابستونه آبلا دنجر و هنرجو ندارن اون میره اونجا که اگه کسی خواست برای ترم اول مهر ثبتنام کنه باز باشه
ادرسش رو پرسیدم بهش گفتم اگه اومدم شهرستان میرم و میبینمش که اونم زیاد اصرار کرد که بیا خونه هم که داری منم گفتم اخر هفته پنجشنبه میرم میبینمش
اون ساعت ۲ میرفت موسسه من روز پنجشنبه ساعت ۲ و رب لباس تروتمیز و مرتب پوشیدم و رفتم به موسسه
یه خونه قدیمی توی میدون اصلی شهر بود که یه حیاط بزرگ داشت و چنتایی اتاق که اتاق دم آبلا دنجر حیاط اتاق منشی و بقیه کلاس بود و اتاق اخر کتابخونه (اینا رو توی قرار های بعدی فهمیدم)

فوران اسپرم روی کون دوست دخترم

سکس
وارد شدم و دیدم یه دختر نشسته پشت میز کامپیوتر و تنهاست سلام کردم و اولش منو نشناخت تا اینکه خودمو معرفی کردم پاشد و باهام دست داد و احوال پرسی کردیم یه خورده نشستم حرف زدیم و خداحافظی کردم
یه مانتو و مقنعه پوشیده بود ارایش هم اصلا نداشت یه دختر خیلی معمولی بود اما از ایمیل اولش که آبلا دنجر اسمش کس تپل بود حدس زدم که خیلی حشریه از لباس پوشیدن اون روز اصلا نمیشد فهمید که اندامش چجوریه شب که چت میکردیم پرسید چطور بودم گفتم والا تو اون لباسی که تو پوشیده بودی خب مثل همه دخترای دیگه بودی گفت صب کن عکس بفرستم واست ، وقتی فرستاد یه عکس بود که توی مراسم داداشش گرفته بود موهاش خیلی بلند بود و دم اسبی بسته بود با یه تاپ تنگ که فقط تونسته بود نوک سینه هاشو بپوشونه و بقیه سینه کامل بیرون بود چون سینهاش بزرگ بود و چسبیده بودن به هم خط ناز وسط سینه هاش کیرمو تکو
ن داد خوشگل زیاد نبود و صورتش معمولی بود اما خیلی کردنی بود پرسید حالا چطورم که گفتم عالی و خیلی دوست داشتنی یه استیکر بوس واسم فرستاد که گفتم اینجا که فایده نداره باید رو در رو بوسم کنه که خندید گفت همچین اتفاقی نمیفته قرار گذاشتیم که دوباره برم موسسه ببینمش ساعتای ۲ و نیم اینا بود که رفتم یه خورده صحبت کردیم وقتی خاستم برم پاشد باهام دست داد دستش رو کشیدم و بغل کردم لبامو گذاشتم رو لباشو بوسیدم گفت چیکار میکنی گفتم دیدی حالا بوسیدیم
خندید و گفت اینجوری فایده نداره کلک زدی گفتم خب حالا من که همینجام بدون کلک بوسم کن گفت بیا آبلا دنجر بریم اتاق اون طرف اینجا اگه کسی وارد بشه میبینتمون رفتیم توی اتاقی که کتابخونه بود در اتاق روبری راهرو بود و در موسسه از پشت یه پرده معلوم بود از بیرون نمیشد داخل رو دید چون داخل تاریک تر بود اما از داخل میشد بیرون رو دید از پشت پرده چون بیرون روشن تر بود و اگه کسی وارد میشد از همون اول میشد دیدش

جنده خانوم منتظر نشسته تا کیر بیاد ,هنرشو بهش نشون بده

یه روز دوباره رفتم پاشد و رفت سمت کتابخونه منم پشت سرش رفتم همونجا دم در واساد و پشتش رو زد به دیوار نزدیکش شدم و بغلش کردم لبامو گذاشتم رو لباشو شروع کردیم به خوردن بهم گفت اون تاپه که توی عکس پوشیده بود چطور بود منم گفتم خیلی ناز بود عالی گفت میخای ببینی گفتم از خدامه یه نگاه به دم در موسسه انداخت و دگمه های مانتوشو باز کرد زیرش اون تاپه رو پوشیده آبلا دنجر بود یه تاپ سفید تنگ که دوتاسینش تقریبا بیرون بودن خندید و منم لبامو گذاشتم روی یه سینشو بوسیدم و زبونمو کشیدم لای خط سینه هاش مقنعه شو بالا گرفته بود و نگاهش به دم در بود منم سینه هاشو لیس میزدم یکی از سینه ه
اشو اوردم بیرون گردی نوکش بزرگ بود و صورتی شروع کردم به مکیدن و لیس زدن که گفت ای اروم
بهش گفتم میخام اون یکی هم بخورم گفت چه فرقی داره اونم مثل همینه گفتم نه اون یه مزه دیگه داره خندید و اون یکی هم اورد بیرون دستش گذاشته بود پشت سرمو یه دست دیگه مقنعه شو بالا نگه داشته بود و نگاهش به دم در بود یه خورده خوردم بهش گفتم بچرخه و پشتش رو کنه سمتم میخاستم بچسبم به کونش کیرم توی شلوار لی تنگ داشت میترکید سینه هاشو برد تو تاپش و چرخید گفتم مقنعتو آبلا دنجر در بیار که گفت بزار دگمه های مانتومو

ش کردمو از زیر کونش کیرمو کردم لای کونش کیرمو میکشیدم لای کونش و یه دستمو گذاشتم بالای کسش پر مو بود یکم خودشو داد عقب اروم دستمو بردم پایین روی کسش معلوم بود موهای روی کسشو تراشیده بوده چون از موهای بالای کسش کوتاه تر بودن کسش و گرفته بودم توی دستم که انقد لبه هاش تپل بود کل کف دستمو پر کرده بود چند بار دیگه کیرمو مالیدم لای کونش ابم با فشار خالی شد آبلا دنجر لای کونش کسشو گرفته بودم که ابم نریزه نزدیک کسش گفت چیکار کردی کثیف شدم چند بار دیگه کیرمو مالیدم تا کامل خالی بشه ابم و گفتم همینجوری بمون از روی یه میز که واسه کتاب خوندن گذاشته بودن یه دستمال کاغذی بردا

داستان سکسی مادر

ميا خليفة سکس میا خلیفه میا خلیفه کص حشری فیلم حشری عکس های سکسی ایرانی رقص سکسی ایرانی لایو سکسی ایرانی سکسی ایرانی جدید کلیپ سکسی لزبین