سکس ایرانی خشن داستان سکسی داداشم رفت و شروع کرد به خوردن کوس اش داشت
داستان سکسی می خورد که صدای زن داداشم بلند شد اوه اه اووووه اه اه بعد داداشم کیرش رو گرفت یکم مالوند و کرد تو کوس اش و روی زن داداشم خوابید و تا خودش رو در حالت.

خوابیده هی فشار می داد زن داداشم داشت جیغ می زن اه اوه اه اه ویییی اه اه ویییی و صداش هی عمیق تر می شد و انگار از ته چاه داد می زنه و در همین حال.

صداش نازک تر می شد ویییی اوخخ اوخ اوخ اوووی پاهای سفید و محترم زن داستان سکسی داداشم رو می دیدم که چطور تسلیم شدن داشت ادامه میداد که یهو زن.

داداشم جیغ کشید و ساکت شد و داداشم سریع خودش رو کنار کشید زن داداشم بلند شد و اومد طرف من موهاش بهم ریخته بود و کاملا موهای سیاهی.

داشت که خیلی حشری کننده بود وای خدای من کوس رو طرف من گرفتم قشنگ داستان سکسی در یک متری من بود دستمال کاغذی برداش و کوس اش رو پاک .

کرد و رفت کنار داداشم دراز کشید منم تو همون حین جق زدم و این جق رکوردجق قبلی رو زد و شد بهترین جق زندگی ام منم وایستادم دیگه کاری نمی.

کنن ولی وایستادم تا پنج دقیقه بعد تلویزیون رو خاموش کردند تا من نامید داستان سکسی بشم منم سرمست و خوشحال رفتم که صحنه ها رو مرور کنم و بخوابم.

مرضیه اهل روستایی دورافتاده در اطراف مراغه بود و فارسی رو با لهجه غلیظ ترکی صحبت میکرد. پدرش یه کارگر کشاورز ساده بود. شانزده سالش.