گی انقد که این جنده تشنه آب کیر بود امام حسین تشنه آب نبود

0 views

گی انقد که این جنده تشنه آب کیر بود امام حسین تشنه آب نبود

گی دست گذاشتم رو کیرش و همینجور که واسش شروع کردم به مالیدن تو گوشش گفتم بین خودمون میمونه ? تعجب کرده بود ولی با یه لبخند ازم استقبال کرد و گفت خیالت راحت، منم با خیال راحت شلوار و شرتشو کشیدم پایین و کیر گندشو آروم گذاشتم تو دهنم ، واااااای که عجب کیری، همون لحظه عاشقش شدم، یه کیر 18 سانتی و کلفت، با ولع هرچه تمام داشتم میخوردم اونم تمام تلاششو داشت میکرد که هم خودش هم من نهایت لذت رو ببریم ، با دستش موهامو نوازش میکرد و کیرشو محکم میکرد تو دهنم ، هر از گاهی هم یکی میزد تو گوشمو قربون صدقم میرفت، لامصب دقیقا گی طوری که دوست داشتم داشت رفتار میکرد، هر لحظه بیشتر داشتم عاشق کیرش میشدم دلم نمیخواست آبش بیاد، تا یهو کیرشو دراورد و گفت دم دستمون دستمال نیس چیکار کنم، اینبار من یه لبخندی بهش زدمو کیرشو بازم گذاشتم تو دهنمو، چندبار سفت بالا پایین کردم تا آبش با فشار ریخت تو دهنم، کیرشو اوردم بیرون دهنمو باز کردم ابشو نشونش دادم و بعدم قورتش دادم، میلاد که یه بار دیگه از تعجب دهنش باز مونده بود یهو گفت تو کجا بودی تا حالا قربونت برم الاهی ، گفتم مهم نیس تا حالا کجا بودم، مهم اینه که از الان به گی بعد هستم،
خلاصه این شد لدت بخش ترین خاطره من از ساک زدن.
انقد که این جنده تشنه آب کیر بود امام گی حسین تشنه آب نبود
‫سلام به همگی‬ ، ‫امیدوارم که همه گی جاتون چاقالو باشه .‬

انقد که این جنده تشنه آب کیر بود امام حسین تشنه آب نبود

سکس

‫براتون گفته بودم که توی یه شرکت کار میکنم که فرشاد هم توی اتاق من کار میکرد . بعد از اون واقعه ای‬

‫که برای رضا پیش اومده بود دیگه هیشکی جز من و فرشاد گی توی دفتر کار نبودیم . فرشاد هم که همش یا‬

‫مرخصی بود یا ماموریت . البته مرخصی هاش بهونه بود و همش دنبال خانم بازی بود . یه ویلا توی شمال‬

‫داشت و سرشو میزدی ته شو میزدی اونجا بود .‬

‫همیشه هم سر این موضوع باهاش بحث داشتم میگفتم تو گی که خانم به این خوبی داری چرا اینقدر دنبال سوژه‬

‫هستی . اگه منو میگین باور کنین دنبالش نیستم نمیدونم چی میشه که سر راهم برنامه های مختلف پیش میاد و‬

‫گرنه خانمم رو خیلی دوست دارم .‬

اونم همیشه میگفت که فریده رو ولش کن اصلا صحبت گی اون رو نکن .‬

‫یه روز که توی دفتر داشتم کارامو میکردم تلفن زنگ زد و گوشی رو گرفتم فریده بود خانم فرشاد با گریه‬

‫گفت سلام و احوالپرسی کرد و گفت گوشی رو بدین گی به فرشاد منم گفتم که مرخصی و گفته خانمم رو میخوام‬

ببرم شمال خونه مادرش اونم بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد .‬

همچین با کیر خفش کرد که نگو

‫رفتم شمارشو بگیرم که از اتاق رییس کارم داشتن منم دیگه انقدر کار برام پیش اومد که سر ظهر بود یادم از‬

‫فریده اومد بهش زنگ زدم گوشی رو برنداشت راستش دلواپس شدم یه کاری هم بیرون داشتم از شرکت زدم‬

‫بیرون یه بسته ای رو باید میدادم وزارت امر خارجه گی دادم و رفتم سر راه خونه فرشاد.‬

‫چند بار زنگ زدم تا فریده در رو باز کرد و تعارف کرد بیام تو .‬

منم داخل شدم و رو مبل نشستم و اونم یه چایی اورد و نشست روی مبل روبرویی . انقدر گریه کرده بود‬

‫چشماش حسابی پف کرده بود . بهش گفتم با گی خودت چکار کردی گفت نمیدونم از دست این دوستت .‬

‫گفتم دوست من اول شوهرته بعد همکارم .‬

‫اونم گفت حالا چاییتون رو بخورین سر نشه . گفتم اخه چی شده .‬

‫یه نگاه به من کرد و گفت یه بار تو ماشین با یکی دیده بودمش ولی میگفت همکارمه داشتم میرسوندمش منم‬

‫بی خیالش شدم یعنی میدونم که منو دوست نداره و همش دنبال کثافت کاری های خودشه ولی هنوز مچشو‬

‫نگرفتم . تا اینکه امروز سرایدار ویلامون در شمال گی زنگ زد و گفت که لوله اب ترکیده باید تعمیر کنم و‬

‫‪x‬تومن پول لازم دارم گفتم به اقا میگم برات بفرسته توی همین حین گفت نه لازم نیست مثل اینکه اقا اومده‬

‫ویلا خودم بهش میگم منکه حسابی شوکه شدم که گی فرشاد ویلا چکار میکنه 01 دقیقه بعد بهش زنگ زدم گفتم‬

‫کی بود گفت اقا با خواهرشون اومدن ویلا فردا میرن من تو دلم گفتم اقا که خواهر نداره هیچی نگفتم و قطع‬

‫کردم . خوب شما بگین من چکار کنم حتما یکی رو اورده باهاش خوش باشه .‬

‫بهش گفتم حالا چرا قصاص بل از جنایت میکنی گی شاید …‬

‫گفت شاید چی ؟ گفتم چی بگم واقعا مونده بودم چی بگم .‬

‫گفتم اخه میدونی فریده مردا به یه چیزایی احتیاج دارن که نمیدونم چطوری برات بگم . گفت راحت حرفتو‬

‫بزن . اخه فرشاد همیشه از تو گله داره میگه تو گی این دو سالی که ازدواج کردم فریده اصلا بهم پا نمیده .‬

‫فریده گفت فرشاد اینو گفته . بی غیرت میشینه سر کارش راجع مسائل زناشویی صحبت میکنه .‬

گفتم خوب شاید تقصیر شماست . یکم نگاهم کرد و گفت گی حالا که اینجوریه بزار همه چی رو بگم .‬

‫شب اول ازدواجمون من ۲۸ سالم بود و تا بحا ل با کسی نبودم و همون شب اول چنان وحشی بازیهایی‬

دراورد که از هر چی مرده بدم اومده و اصلا از سکس گی بدم میاد تقصیر خودم نیست .‬

‫میدونی وقتی که مهمونا رفتن اولش خوب بود بعد دست و پام رو بست به تخت و با یه دستمال هم دهنمو بست‬

‫بعد مثل دیوونه ها همه کار باهام کرد انقدر دردم میومد که نمیدونستم چکار کنم بعد رفت از توی یخچال یه‬

‫خیار بزرگ اورد چربس کرد و بزور همشو کرد توی کونم که تا مدتها خونریزی داشتم باور کنین خیلی کلفت‬

و بزرگ بود اینها رو که میگفت همش گریه میکرد و دیگه گریه امونشو بریده بود و با صدای بلند هق هق‬

میکرد . بلند شدم و رفتم دستشویی که در اصل راحت بتونه گی گریشو بکنه یه چند دقیقه ای صبر کردم و بعد‬

‫اومدم نشستم پهلوش دلم خیلی براش سوخت و سرشو تکیه داده به سینم و گفتم گریه کن ادم راحت میشه .‬

‫بدون اغراق ۱۰ دقیقه ای گریه کرد و کم کم گریش قطع گی شد منم سرشو از رو شونم کنار زدم و نشستم کنار .‬

‫یه دستمال دادم بهش که اشکاشو پاک کنه اونم گرفت و اشکاشو پاک کرد گفت خیلی وقت بود گریه نکرده بودم‬

‫حالا یکم سبک شدم . شما رو هم ناراحت گی کردم .‬

گفتم نه ولی در باره فرشاد اینجوری فکر نمیکردم .‬

شهواني

سکسی گی فیلم سکس کره ای سکس کره ای سکس اسپانیایی سکسی اسپانیایی فیلم سوپر ژاپنی سکسی چینی سکس چینی سكس هندى افلام سكس هندي فیلم سکس هندی