فیلم الکسیس بیا داخل من خروس سیاه من

0 views

فیلم الکسیس بیا داخل من خروس سیاه من

فیلم الکسیس زنای ایرانی خیلی خانواده دوست اند و به شوهر خیانت نمی کنند و از این چیزا حتی یکی بود میگفت عاشق یه دختر ایرانی تو شبکه های مجازی شدم و به خاطرش یه هفته دیوانه شدم و رفتم تیمارستان بس که خوشگل بود بدبخت فکر کرده بود عکس پروفایلش واقعا عکس خودش بوده ….
پسر صاحب هتلم می گفت شما مردای ایرانی خیلی لاشی هستین زنای به این خوشگلی فیلم الکسیس دارین و باز می رید دیسکو بگذریم…
خلاصه ما با این دوستم که قبلا گفتم آخر شب قرار گذاشتیم بریم دیسکو که چند کیلومتر با شهر فاصله داشت راستش من یه ذره استرس داشتم خلاصه رسیدیم دیسکو که ایرانیای دیگه ای هم بودن اونجا سالنی که ما رفتیم خیلی شلوغ نبود یه آهنگ ترکی گذاشته بودن و دخترا اون وسط می رقصیدند که البته خیلی رقصشون زیبا بود محو تماش
واقعا گیج و منگ شدم
من بعد از اتمام دانشگاه و فارغ التحصیلی در رشته حسابداری بلافاصله به خدمت فیلم الکسیس رفتم تا سریع از استرس سربازی راحت شم ۲۱ ماه که بدترین روز های عمرم بود نمیدونم اینایی که میگن همش خاطره میشه از چی حرف میزنن برای من که هر لحظش مثل یک فیلم درام اشک آور بود سال۹۵ خدمت سربازی من تموم شد برای پیدا کردن کار به این درو آدر های زیادی زدم عموم آدم کله گنده ای بود به راحتی میتونست برام شغلی پر درآمد به واسطه افرادی که میشناخت و باهاشون نشست و برخاست داشت پیدا کنه ولی سعی کردم تا جایی که میشه رو به فامیل نزنم چون میدونید دیگه تا عمر دارن منت میزارن ولی چه کنم که فیلم الکسیس کمبود کار بیداد میکرد و من از سر ناچاری به عموم رو زدم یک ماهی طول کشید که عموم آدرس یه شرکتی رو بهم داد گفت فردا ساعت فلان برو یه مصاحبه ای بکن من صحبت کردم باهاشون یه مدتی کار آموز اونجا باش تا هم کارو یاد بگیری هم بعدش استخدام شی گفتم باشه شبش یه دوشی گرفتم و یکم به خودم رسیدم شبشم زودتر خوابیدم تا اونجا خوابالو نباشم لااقل روز اولی ساعت ۷ صبح با ساعت زنگ از خواب بیدار شدم یه لباس سفید با سر آستین تیره و یه کت خاکستری با شلوار مشکی ست کردم با ماشین رفتم به سمت فیلم الکسیس شرکت . شرکت در سعادت آباد

دا گی گنگ بنگ با همسر حشری

سکس

بود یه ساختمان شیک و نو که واقعا فکرشم نمیکردم همچین جایی باشه واقعا فکم افتاد ماشینو قفل کردم از خیابون رد شدم رسیدم جلوی در وارد شدم زیبایی شرکت دو چندان شد داخل ساختمان کف تماما سنگ گرانیت کاغذ دیواری های لاکچری فقط خدا خدا میکردم سوتی ندم که اینا از من خوششون نیاد یه وقت منو قبول نکنن فقط به خودم میگفتم تو رو خدا گند نزن که دوباره همچین شانسی گیرت نمیاد طبقه دوم جایی بود که من باید میرفتم رسیدم دختری با چهره خیلی معصوم ولی با آرایش نسبتا زیاد به عنوان منشی اون قسمت مشغول به کار بود جلو رفتم سلام علیکی کردم خودمو معرفی کردم گفتم عموم آقای فلانی منو معرفی کردن که امروز بیام خدمتتون گفت بله بله بفرمایید بنشینید تا به آقای ناصری بگم که شما تشریف اومدید تشکر کردم و رفتم نشستم . چند لحظه بعد دختره بیرون اومد و آقای ناصری پشت سر اون از اتاق خارج شد یه آقای تقریبا ۲۸ یا ۲۹ ساله که تعجب کردم چطور با این سن مدیر اون قسمت بود یه سلام علیک گرمی باهم کردیم و به داخل اتاق رفتیم درباره رزومم چیزایی گفتم که یکی دو دوره کلاس حسابداری رفتم و تا حدودی آشنایی دارم با این قضیه اکی گفت و گفت راستی عموت حالش چطوره گفتم خداروشکر بد نیست گفت اتفاقا عموت و من هم دانشگاهی بودیم هر از چند گاهی یا من با خانومم مهمون اونا هستیم یا اونا گفتم چه خوب گفت احتمالا این آخر هفته دعوتشون کنم بیان خوب میشه تو هم بیای اونجا بیشتر باهم آشنا شیم گفتم باعث افتخاره ولی آخه باعث مزاحمت میشم که گفت این چه حرفیه خلاصه از شرکت اومدم بیرون تا آخر هفته صبر کردم تا شب موعود فرا رسید با ماشین عموم و به اتفاق زن عموم به خانه آقای ناصری رفتیم خونه ای شیک در محله نیاوران زنگ در را زدیم آقای ناصری از پشت آیفون تصویری گعت خوش اومدید و در رو باز کرد

دا گی گنگ بنگ با همسر حشری

رو کیر عموم بالاپایین میشد
رفتیم بالا آقای ناصری و هسرشون به استقبال ما اومدن مژگان همسر آقای ناصری خانومی به شدت مد روز بود و بی حجاب با موی خرمایی و یه عطری که واقعا خوش بود سلام علیک کردیم و نشستیم و به رسم عادت همیشگیه همه مهمونیا با چای میوه شروع کردیم و من و عموم آقای ناصری یک طرف درباره کارو اینجور چیزا حرف میزدیم و زن عموم و خانم ناصری در باره موضوعاته زنانه خودشون یه چیزی باعث توجه من شد زنای هر جفتشون خیلی راحت در مقابل مردا میگشتن حتی زن عمومم یه لباس خیلی تنگ پوشیده بود با اینکه در محیط بیرون همیشه لباس پوشیده میپوشه زن آقای ناصریم که لباسش هم از پایین هم از بالا کلی لختی داشت که واقعا هر وقت مییدیدمش ضربان قلبم شدت میگرفت . بعد از شام آقای ناصری به من اشاره کرد که اهل مشروب هستی یا نه چون منو عموت میخوریم هر وقت باهمیم گفتم والا تا حالا نخوردم ولی خوب همیشه یه بار اولی وجود داره بدم نمیاد تست کنم خلاصه بساط مشروب و آورد کلی خوردیم ولی من اصلا خوشم نمیومد مزه تلخی داشت هم آبجو بود هم ویسکی از دومیه خوشم اومد ولی آبجو واقعا تلخ بود خیلی خوردیم تا این که واقعا گیج و منگ شدم چون بار اولمم بود از حال رفته بودم چند دقیقه بعد از خواب بلند شدم در پذیرایی دقیقا همونجایی که خوابیده بودم بلند شدم با این تفاوت که هیچکس نبود نه عموم نه زن عموم نه آقای ناصری و همسرش ولی صدایی از اتاق خواب توجه منو به خودش جلب کرد تلو تلو خورون به اتاق نزدیک شدم درو باز کردم مغزم سوت کشید یه ضربدریه فوق العاده جلوم داشت اتفاق میفتاد آقای ناصری و زن عموم و عموم و خانم ناصری چنان سکسی میگردن که تو فیلمای پورن در قسمت هارد فاک فقط میشد دید آقای ناصری زن عمومو به صورت داگی میکرد شورت زن عمومم از جلو گرفته بود جلو صورتش تا زیاد فریاد نکشه اونورم عموم خابیده بود رو زمین خانم ناصری رو کیر عموم بالاپایین میشد صحنه واقعا حشر کننده بود به قدری گرم سکس بودن که اصلا نفهمیده بودن من داخل اتاقم با اینکه درو کمی محمکم باز کردم و اومده بودم تو زن عموم همینطور که داشت موقعیتشو برای پوزیشن

فیلم سکسی ماساژ

سکس قدیمی ایرانی سکس قدیمی فیلم پورن ایرانی سکس زورکی فیلم سکسی المانی سکسی الکسیس سكس الماني سکس المانی سکس آلمانی سکسی المانی