سکس شهوانی مامانی کیر بابایی رو با دخترش شریک میشه

0 views
0%

سکس شهوانی مامانی کیر بابایی رو با دخترش شریک میشه

سکس شهوانی داستان از اونجا شروع میشه که یه روز یکی از دوستام اومد پیش منو پیشنهاد یه سفر داد یه سفر دو روزه به کویر با تور که من هم موافقت کردم به دوستم گفتم که کارهای ثبت ناممون رو انجام بده که شب به من پیام داد و گفت که همه چی اوکیه و زمان حرکت هم دو روز دیگس همه چی عادی بود مثه همیشه تا اینکه من فردای اون روز که از خواب پاشدم دیدم تویه یه گروه به اسم همسفران کویر اضافه شدم خب معمولا همه این تورها هچین کاری رو میکنن که قبل از سفر هماهنگ شن طبق معمول اولین کاری که کردم اعضا گروه رو نیگا کردم که خوشبختانه تعداد دخترا بیشتر بود که این موضوع سکس شهوانی خوشحال کنندس الان اونایی که همچین سفرایی رفتن دقیقا درک میکنند و دارن لبخند میزنن خلاصه شب حرکت رسید من و دوستم به محلی که مشخص شده بود واسه حرکت رفتیم ما یه خرده دیر رسیدیم ولی با این حال ماشین هنوز نرسیده بود و باعث شد یه چند کلمه ای با بقیه هم کلام شدیم از همون اول چند تا از دخترا رو نشونه رفتم که بالاخره بعد از این سفر دست پر برگردیم بالاخره ماشین اومد و ما سوار شدیم دوستانی که تجربه همچین سفرایی رو دارند میدونند که معولا تا مقصد بزن و برقص و شوخی و خندست این سفر هم استثنا نبودخلاصه بعد از یکی سکس شهوانی دو ساعت یخا باز شد همه ریختن وسط ما هم که اولین بارمون بود با این تور سفر میکردیم کسی رو نمیشناختیم خلاصه حالا دید نزن کی دید بزن تا بالاخره ما هم کشوندن وسط ولی اطلاع نداشتن ماها رومون باز بشه دیگه نمیشه جمعمون کرد خلاصه بمال بمالی راه افتاد که نگو مامانی کیر بابایی رو با دخترش شریک میشه سکس.

میترسی لختت کنیم تجاوز کنیم که بعد از کلی چت و این داستانا که اگه بخوام بگم واقعا دیگه خیلی طولانی میشه سکس شهوانی متوجه شدم که کلا اینا خیلی روشن فکرن خارجیه خارجی تا اینجا که من با الهام و شوهرش محمد شده بودیم سه ضلع مثلث همه جا با هم بودیم خیلی صمیمی شده بودیم من کلا دیگه ماجرای مالیدنه سفر رو داشتم فراموش میکردم با محمد خیلی صمیمی شده بودمیم تا اینکه یه روز بیرون بودیم الهام گفت اخر هفته رو میخایم با محمد باغ باشیم(اونا یه باغچه کوچیک اطراف شهر داشتن) تو هم بیا خوش میگذره که من اول قبول نکردم که بعد محمد گفت خیلی وقته یه مسته حسابی نکردم بیا یه حالی به خودمون بدیم که منم قبول کردم پنج شنبه عصر هرچی لازم داشتیم رو برداشتیم و رفتیم بعد از شام بساط رو چیدیم و اماده سوخت گیری واسه پرواز شدیم خلاصه یه چند تا پیک زدیم یه خرده کله ها داغ شد که الهام گفتم بچه ها بیاین یه کم هیجان بدیم یه کاری کنیم که من گفتم چیکار که گفت پیکا رو میریزیم سکس شهوانی هرکی نفر اخر پیکش رو خورد باید یه تیکه از لباساشو در بیاره که من یه لحظه به محمد نیگاه کردم سرخ شدم محمدم یه نگاه بد به الهام انداخت که الهام برگشت گفت چیه؟فکر کردین من لباس تن شما جوجه ها میزارم بمونه که دوباره سه تایی خندیدیم بعد محمد گفت نه مثه اینکه پر رویی باید حالتو بگیرم من ساقی بودم پیک رو ریختم تا اومدم به خودم بیام اونا رفتن بالا و هر هر شروع کردن به خندیدن منم یه کم نیگا کردم و گفتم واقعا ینی چی؟که گفتن بکن یه تیکه منم تیشرتمو دراوردم زیرش که زیر پوش هم نداشتم لخت نشستم راستش یه کم خجالت کشیدم ولی تازه داشت شروع میشد گفتن یالا بریز من هنگ بودم واقعا ،که دیدم باز جا موندم هنگ کرده بودم که حالا باید شلوارمو درمیاوردم اصرار کردم که بیخیال شن که گفتن نه مگه تو جای ما بودی قبول میکردی ؟خدا رحم کرد که شورت داشتم سکس شهوانی شلوارو دراوردم و با یه شورت نشستم جلوی اونا الهام نگاشو از رو شورتم برنمیداشت که محمد گفت اهای حواست به بازی باشه دیگه باید جمع و جور میکردم اینو جا میموندم دیگه به فنا میرفتم این بار محمد جا موند لباسش رو دراورد پیک بعد هم شلوارشو دراورد خب حالا هر دو یه ما با شورت نشسته بودیم جلوی الهام اون همش میخندید هر سه تامون مست بودیم پیک بعدی رو ریختم من و محمد از ترس جونمون داشتیم خودمونو خفه میکردیم اینبار الهام جا موند ولی الهام لباسشو در نیاورد شلوارشو دراورد که محمد شروع سکس شهوانی کرد به خندیدن که انقدر مسته از شلوار شروع کرد حرارت بدنم دیگه واقعا داشت غیر قابل تحمل میشد از مشروب شهوت و خجالت گفتم بچه ها دیگه تمومش کنیم مشروب هم زیاد خوردیم که الهام گفت ای بابا تازه سر شبه نکنه میترسی لختت کنیم تجاوز کنیم بهت منم گفتم عجب رویی داری و پیک بعدی رو ریختم و همه خندیدن دیگه کسی نا نداشت پیکشو برداره که محمد جا موند شورتشو دراورد الهام داشت ضعف میرفت از خنده ولی من واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم خود محمد که مسته مست بود اصلا حالیش نبود پیک بعد الهام لباسشو دراورد حالا فهمیدیم که چرا اول شلوارو دراورد چون زیرش سوتین نداشت دیگه داشتم دیوونه میشدم امپرم داشت میرفت روی هزار واقعا دیگه مشروب هم نا نداشتم بخورم ولی ادامه دادیم محمد باز جا موند که الهام گفت چون محمد دیگه لباسی نداره باید شورته تورو دربیاره سکس شهوانی من گفتم این چه قانونیه دیگه که گفت من این بازی رو ساختم پس قوانینشم من میزارم گفت یالا پاشو که محمد گفت جان من در بیار الان این دیوانه میگه چون لباس نداری باید به جاش بری سر کوچه و بیای با این وضع ،من پاشدم شورتمو دراورد ولی این بار دیگه کسی نخندید خودمم تعجب کردم چرا کسی نخندید ای وااااای من بد جوری راست کرده بودم که محمد برگشت گفت حالا خجالت میکشی این اینجوری سیخه وای از اون روزی که راحت باشی که من به تپته افتادم که نه اینجوری نیست گفت نترس کاریت ندارم باز دوباره سه تایی خندیدیم.

سکسی ایرانی جدید

shahvani.
شهوانی داستان داستان سکس شهوانی سایت شهوانی داستان سکسی شهوانی شهواني شهوانی عکس سکس ایرانی عکس سکس فیلم سکس ایرانی فیلم سکسی ایرانی حشری فيلم سكسي ايراني دانلود فیلم سکسی ایرانی

From:
Date: November 9, 2022