سکس با اسب هول کون و غریزه جنسی همش با حالت خاصی میگفت یواش

0 views
0%

سکس با اسب هول کون و غریزه جنسی

سکس با اسب سمیرا که صورتش سرخ شده بود بلند شد که بره و در حین رفتن گفت:آیدا خدا شاهده میگایمت!مطمعن باش!
آیدا بلند شد اول رفت از چشمی در نگاه کرد و گفت:این جنده ها هنوز نرفتن و پشت در کمین کردن!مهدیه دوست دیگه ای نداری بگی بیاد؟مهدیه گفت الان زنگ میزنم یکی از دوستام.خلاصه مهدیه زنگ زد و 3 تا از دوستاش گفتن میام.نیم ساعتی طول کشید تا رسیدن و توی این نیم ساعت سمیرا از کف پاهای زنم دوباره خورد. سکس با اسب دوستای مهدیه زنگ زدن به گوشی مهدیه و اومدن توی آپارتمان و آیدا در رو باز کرد و فروزان و فتانه هم با دوستای مهدیه کشوند توی خونه.3 تا دوست مهدیه کس و کون بودن و جنده!عجب اندام هایی داشتم.من کیرم دوباره سیخ شده بود!مهدیه برای دوستاش ماجرا رو توضیح  سکس با اسب داد.مهدیه و دوستاش فروزان و فتانه و سمیرا رو خوابوندن روی زمین!چون تعدادشون کمتر بود جرات
از کس حامله میشن

هول کون و غریزه جنسی

سکس
حسن جان .حسن جان فرداشب امشب نه فردا شب به خدا فردا شب وهمینجوری که با حالت عجیبی پشت سر هم خواهش میکرد .یه دفه دیدم اروم شد من که بد جوری حشری شده بودم ونمیتونستم نفس بکشم دیدم مامانم رو زانوهاش نشست وکونشو قنبل کرد وبابام از عقب رفت سراغش.از حالشون فهمیدم بابام داره از عقب میکنه و نمیتونستم باور کنم تا اون وقت فکر میکردم این جوری بچه میاد.ولی صدای مامانم دیوونم میکرد.انقد کونش حساس بود که دقیقان میفهمیدم کیر چه جوری میره تو.یعنی به مرور کاملا حس میکردم. اولش یه صدایی در میوورد مثل اینکه کونش داره میسوزه و صدای اوف اوفش که اروم تر میشد انگار دیگه نمیسوزه و انگار درد داره. من واسم خیلی جالب بود که زن همیشه همچین دردی داره به خاطر اینکه راهی جز این نداره ومجبوره به خاطر بچه دار شدن کون بده و ورود کیر توی کونش خیلی برام لذت بخش بود. دیگه همش با حالت خاصی میگفت یواش یواش سکس با اسب واخرش میگفت بسه به خدا بسه.ولی که عجب شبی بود داشتم دییوونه میشدم.اونشب گذشت وبارها تجربه کردم التماسهای مامانمو به بابام که هیچ وقت با هاش موافقت نمیشد ومجبور بودنش که باید زیر بابام کون بده دیوونم میکرد.حس می کردم چه جوری کیر داره وارد میشه از صداش میفهمیدم و لذت بابامو کاملا حس میکردم. درسته شاید بابام میکرد ولی من لذت کون کردنو اونجا کاملا چشیدم.بعدها فهمیدم که از کس حامله میشن متوجه شدم بابام واسه عشقو حال این کارو میکرده.تا اینکه یه شب خونه داییم دیدم زنداییم که خیلی کس بود نصفه شب داره همون التماسا رو به داییم میکنه .درجا فهمیدم.از زیر لاحاف درومدن .انقد زنداییم سفید بو د کاملا میدیدمش .از بغل خوابیدن وقتی صدای ورود کیرو از زنداییم شنیدم فهمیدم داییم داره میکنه توکونش و انگار خیالم راحت شد ..داییم لحافو کشید روشون وزیر سکس با اسب لحاف زندایی جونمو از کون حسابی کرد.من چه حالی داشتم.زنداییم چه حساس وداییم حساس ترین نقطه رو بدون اینکه کسی بدونه میکرد .صبح که شد با این همه درد زنداییم انگار نه انگار.یعنی انگار زنداییم ماله داییم بود وهر کاری داییم باهاش میکرد .انگار باید یواشکی انجام بده وهیچی نگه این احساس روانیم میکرد. سکس با اسب تا اینکه.یه شب خونه خاله جوونم که تازه ازدواج کرده بودن تو اتاق خوابم برد بیدار که شدم برم دیدم در اتاقو پیش کردن شک کردم

جنده سیاه کوچولو کیر میکنه تو کونش

شوهرخالم بخواد از کون بکنه
بودن به اون خونه و پرده ها کامل زده نشده بود بیرو ن تابلوی تبلیغاتی یه مغازه یه نوری روشون انداخته بود که دیگه هیچ نیازی به لامپ سکس با اسب نبود همه چی مثل روز روشن بود.شوهر خالم به خلم گفت دستاتو بزار رو پشتی که به دیوار بود و خالم قنبل کرد من دقیقا از سوراخ کلید نیمرخشونو میدیدم انقد نزدیک بودن که صدای نفسمو کنترل میکردم شوهر خالم حسابی خالمو از کسو کون خورد خالم داشت دیوونه میشد وقتی کیر شوهر خالمو دیدم یه دفه پشمام ریخت کیرشم مثل هیکلش کلفتو دراز بود گفتم خالم چه جوری میخواد بده .خالم با کلی درد خلاصه بهش کس دادو یواش یواش برش راحت تر شد وسط کار یه دفه التماسا رو از خالم که شنیدم فهمیدم که دعوا سر کونه خالم.ولی اصلا به مغزم خطور نمیکرد شوهرخالم بخواد از کون بکنه با اون کیر کلفت چشام منتظر دیدن یه صحنه عجیب بود.خالم انقد التماس می کرد همشم میگفت بزا این بره بعد .منو میگفت.یه جوری لحنش مثل تهدید وقهر بود هی مگفت امشب که این ینجاس نکن.یواش یواش به التماس سکس با اسب رسید ولی شوهر خالم بهش گفت اتفاقا امشب که این این جاس میخوابم ببینم میتونی یه جوری کون بدی صداتو نشنوه.من داشتم قش میکردم انقد که کون دادنه خالمو دوس داشتم خالم با کلی سفارش قنبل کرد عجب داستانی بود .کون دادن خاله خوشکلم به چه کیری.خالم کونشو در اختیار شوهرش گذاشت وصدای خالمو برای ورود هر میلیمترکیر شوهرش به کونش میشنیدم که میخواس جیغ بکشه و جیغشو میخورد.چه داستانی بود از التماسو سر صدای خفه شدشو..حتی چند بار میخواس شوهر خالمو راضی کنه بی خیال شه ولی شوهر سکس با اسب خالم قبول نمیکرد با کلی داستان خاله جونمو از کون کرد اولش خیلی درد داشت که بعد بهتر شد اخراش صدای خالم داشت دوباره میرفت بالا که فهمیدم شوهر خالم ابشو ریخته توکونه خالم.فرداش قشنگ میشد از نشستن خالم بفهمی چه بلایی سر کونش اومده.

خوب که حشری میشد
یه شب متوجه یه چیز جالب شدم.انروز مامانم اعصاب بابامو ریخت به هم .یه دفه مامانم اخر حرفاشون به بابام گفت اخرش شب میخوای پدرمو دربیاری دیگه.من که از دور داشتم میشنیدم یه دفه گوشام تیز شد شب که میشد دیدم بر عکس روز مامانم همش داره به بابام اظهار محبت میکنه ولی بابام همش تو قیافه بود.وقتی همه خوابیدیم دیدم همینجوری که مامانم التماس میکنه بابام داره لباساشو در میاره.فهمیده بودم یه داستانی هست.
سکس با زیر نویس فارسی سکس با خاله سکس با سگ سکس با حیوانات سکس دختر خوشگل جق زدن جق زدن دختر سکس پسر سکسی مادر بزرگ سکس با مادر مادر سکسی مادر و پسر

From:
Date: November 6, 2022