سكس هندى حداقل ۳۰ سانت کیر سیاه رو کرد تو کون اش

0 views

سكس هندى حداقل ۳۰ سانت کیر سیاه رو کرد تو کون اش

سكس هندى میدونن زیر پوست چوچول ی چیزی از جنس غضروف هس ک خیلی حساسه و اگه به اون چیزی برخورد کنه چه درد لذت بخشی داره و علی دقیقا داشت به همون کیرششو میزد اما من ارضا نمیشدم.
عسل خانوم دختر شدیدا شهوتی
علی خوابید و من رفتم روش یکم واسسش سكس هندى ساک زدم نشستم رو شکمش چوری ک کسم رو کیرش بود و خودمو میمالیدم بهش علی گفت بیا بشین رو صورتم واست بخورم تا ارضا شی اما من میدونسم دیگه نمیشم واسش ساک زدم تا ارضا شه و دقیقا ابش پاششید به صورت هودش و ممه من
ولی سیرش نشده بود من نشستم یاز روش سكس هندى و دلم میخواس یجوری ارضام کنه ک گفتم بیا از کون بکن فک نمیکرد جدی بگم پاشدم از بین وسایلاش کرم پیدا کردم مالیدم به کیرش اونم بلند شد منو دمر خوابوند رو تخت بالشم گذاشت زیر شکمم اول واسم خورد هم کسمو ک از پایین پیدا بود و هم سوراخ کونمر میمالید و
حداقل ۳۰ سانت کیر سیاه رو کرد تو کون اش
ضربدری
سلام
اولین باره مینویسم چون قبلا همش تمام داستانهای این سایتو سكس هندى خوندم وهمین داستانها باعث شد که افکار ضبدری رومن اثربذارد وسکس ضبدری عین یه کرم به جونم افتاده بود

حداقل ۳۰ سانت کیر سیاه رو کرد تو کون اش سری تکون داد بی حرف قبول کرد و به سكس هندى سمت آشپزخونه رفت.. به سمت اتاق رفتم. لباسامو بیرون اوردم روی تخت انداختم.. وارد حموم شدم… دوش آب گرمو باز کردم. برخورد ذرات گرم آب با بدنم حس خوبی بهم میداد. عاشق حموم و آب گرم بودم. برخلاف سپیده که همیشه با اب سرد دوش میگرفت!! حوله رو دور بدنم پیچیدم و از حموم بیرون اومدم. به سمت آشپزخونه رفتم. بوی برنج دم کشیده توی فضای خونه پیچیده بود!! نفس عمیقی کشیدم: _آشپزیت عالیه خواهر بزرگه… لبخندی زد: _برخلاف من تو خوردنت عالیه خواهر کوچیکه.. دوتایی زدیم زیر خنده. سكس هندى پشت میز نشستم و کمی برنج کشیدم. سپیده قوطی کنسرو لوبیا رو باز کرد.. که صورتم جمع شد: _نمیشد هنرنمایی کنی قرمه سبزی..مرغ برشته ای چیزی درست کنی؟ با شیطنت ابروهاشو بالا داد: _نه دیگه تمام زورمو سر برنج پختن خرج کردم… قاشقم توی ظرف لوبیا فرو بردم: _جون به جونت کنن گشادی خواهری.. _بخور کمتر غر بزن… قاشقو برنج توی دهنم گذاشتم: _پولا رو چیکار کردی؟ با خونسردی لیوان نوشابه اش رو برداشت. _نگران نباش جاش امنه..یه جایی گذاشتم عقل جن هم بهش نمیرسه.. سری تکون سكس هندى دادم مشغول خوردن بقیه غذام شدم.

سکس
من سعید( مستعار)هستم34ساله اهل اصفهان.ما با دوست سكس هندى خانمم که از موقع دبیرستان دوست بودند رفت وامد پیدا کردیم واسم دوست خانمم سهیلا وشوهرش رضا هست.رضا هم عین خودم داستانهای این سایتو خونده بود و مثل خودم اهل سکس ضبدریه ولی خانمهامون اهل اینکارا نبودند و خشکه مقدسی بودند هیچ وقت قبول نمیکردند رضایت به سکس ضبدری بدند چندین بار رو مخشون کار کردیم ولی فایده ای نداشت بخاطر همین دوبار این رفت وامد رو ترک کردیم وبار سوم چند شب پیش اونا اومدند خونمون اصلا باورمون نمیشد که یه دفعه زنگ بزنند که ماداریم میایم خونتون چون باهم قهر کرده بودیم.وقتی اومدند بچشون رو نیورده بودند گزاشته بودند خونه مادربزرگش.وقتی اومدند سلامو علیک کردند و نشستند رضا گفت میتونی بچه هاتو بزاری یه جا که چهارنفری تنها باشیم که گفتم این موقع شب نه نمیشد.رفتیم پا قلیون کشیدن و سر حرفو بازکردیم سكس هندى و شوخیهامون شروع شدتا اخر شب شدوبچه ها خوابیدند قرار شد همونجا خونه ما بخوابند.چون بچه ها توسالن خواب بودند رفتیم تویکی از اتاق خوابها که حرف زدن ما بچه هارو بیدار نکنند.وقتی نشستیم دوباره بحث سکس شروع شد ولی زنها قبول نکردند فقط قرار شد حجاب ازاد بشد و روسری ها برداشته بشد وراحت باشیم که بامکافات قبول کردند کم کم من گفتم مانتو هاتون هم دربیارید که راحتر باشید که اول از زن خودم شروع کردم یه یخشون اب بشد.خلاصه بدون مانتو وروسری بایه شلوار و تاپ نشتند جلو هم و قرارشد رضا بازن سكس هندى من برند تو اون یکی اتاق خواب بچه ها و باهم حرف بزنند ومنو سهیلا هم تنها باشیم حرف بزنیم.وقتی اونا رفتند من خوابیدم رو زمین واز سهیلا خواهش کردم کنار من بخوابد وسرشو بزارد رو دستم تا حرف بزنیم که اول قبول نکرد ولی دوباره ازش خواهش کردم تا با اکراه قبول کرد.وقتی سرشو گزاشت رودستم وکنارم خوابید چنان حسی داشتم که داشتم از فشار سکس میترکیدم ولی چون قول داده بودیم به سکس نکشد کاری نکردم فقط اون یکی دستم رو هرزگاهی رو صورتش میکشیدم و باهاش حرف میزدم سكس هندى اونم از عواقب سکس

کوس مامان جنده بسیار خوب

ضبدری میگفت که اخروعاقبش پشیمونیه و زندگیهامون خراب میشدو سكس هندى عذاب وجدان میگیریم که منم راضی شدم ولی تواون موقعیت چنان حس وحالی داشتم که تاحالا نداشتم وقتی رضا وزنم اومدند تو اتاق ما دور هم نشستیم پا حرف زدن و خندیدن منم سهیلا رو تو جمع یه ماساژ دادم بعدش اون دو تا رو هم ماساژ دادم .ولی موقع ماساژ اون سكس هندى حس شهوت رو نداشتم وخیلی عادی شده.خلاصه تا 3نیم صبح حرف زدیم وچهارنفری کنار هم خوابیدیم صبح زودتر از بچه ها بیدار شدیم که اونا مارو اینطوری نبیند.تا ظهر خونه ما بودند و قرار شد چندوقت یه بار بدون بچه ها دور هم بدون حجاب مثل دیشب دورهم باشیم و خوش باشیم سكس هندى .این داستان سکسی نبود ولی خواستم بگم خب شد که به سکس ضبدری نکشید که عذاب وجدان بگیریم و بایه خاطره بد ازهم جداشیم.اونشب اون افکار ضبدری از ذهنم بیرون رفت و از.

عکس سکس

افلام سكس هندي فیلم سکس هندی فیلم سکسی هندی سکسی هندی فیلم هندی سكس هندي سکس هندی فیلم سکسی فرانسوی سکس فرانسوی سکس ایتالیایی گبی کارتر