بلکد مامان ممه گنده حال اساسی به پسرش میده

0 views
0%

بلکد مامان ممه گنده حال اساسی به پسرش میده

بلکد خوب عکس هم میگیریم ازش.بعد اگر حرفی زد میگیم عکس ها رو نشون زن های همسایه های دیگه میدیم.که همه بفهمم چقدر ذلیل شدی زیر کف پاهامون.آیدا گفت راست میگی….این جوری دیگه دهنش بسته میمونه.من گفتم خوب من چه کار کنم.سمیرا گفت تو برو توی اتاق از بالای پنجره شیشه ای اتاق نگاه کن اگر تونستی عکس و فیلم هم بگیر. ما خودمون ازش عکس میگیریم ولی اگر خاستی تو هم بگیر.آیدا گفت سمیرا حالا پاهات بو میدن که فاطمه با بوی کف پاهات خفه بشه؟سمیرا گفت:اتفاقا 2 روزه پاهام رو نشستم.بعد کف پاش رو اورد بالا و گذاشت روی بینی آیدا!!!!!آیدا گفت:اوف…..فف…..چه بوی عرقی بلکد میدن کف پاهات.فاطمه خفه میشه بیچاره.آیدا گفت من دیروز حموم بودم بزار یه یک ساعت پاهام توی کفش های قدیمی باشه که بو بگیره.تو هم پاهات رو بکن توی کفش که بوش بیشتر بشه.خلاصه آیدا و سمیرا 1 ساعت پاهاشون رو توی کفش نگه داشتن
مامان ممه گنده من

مامان ممه گنده حال اساسی به پسرش میده

سکس
توخونه وقتی پدرو مادرم دعوا میكردن بهشون گوش نمیدادم عادت كرده بلکد بودم به دعواهای هر روزشون ، بابام سر ظهر میومد برا ناهار خونه محض اینكه میومد دادو بیدادای مامانم میرفت هوا،و خوشبختانه من میرفتم كلاس زبان و ادمشو نمیشنیدم ،
زندگی به همین روند ادامه داشت تا مادرم رو از دست دادم ، تك فرزند بودم و واقعا تنها شده بودم، خیلی گوشه گیرو اروم ،
كمتر حرف میزدم و از همه دوری میكردم ، با خودم میگفتم درسم كه تموم بشه بلکد از ایران میرم ، خیلی دلم برا مامانم تنگ میشد،حتی جیغ جیغاش…
فكر میكردم بابام زن میگیره اخه هیچوقت هم پیش هم نمیخوابیدن ، تا میرفت سمت مامانم دو سه دیقه بعد صدای جیغای مامانم میومد كه معمولا میگفت منحرف منحرف كثیف..
هیچوقت دلیل این حرف و نمیفهمیدم ،
كوچكتر كه بودم به مادرم میگفتم چرا من خواهر برادری ندارم مامان، ما كه دو تا اتاق خالی داریم یه ابجی یه داداش برام بخرین، مامانم همیشه یه جواب میداد، بعدم بغض میكردم و میرفت و نمیزاشت سوال دیگه ای بپرسم .
ولی من هیچ بدی تو وجود پدرم نمیدیدم ، یه مرد تپول وسیبیلوعه كه خیلی مهربون بلکد و خوش خنده بود، سرخیابون سوپر ماركت داشت ، همیشه با همه خوش برخورد بود و همیشه تو مدرسه بچه ها میگفتن بابات خیلی مهربونه خوش بحالت،

زن و شوهر هوس باز ,سکس سه نفره

اینو بده پایین و كیرشو كرد تو
هفت هشت ماهی میشد كه مادرم فوت كرده بود و بر خلاف افكار من بابام بجای این كه زن بگیره یه خانوم پیری و اورده بود كه كارارو میكرد و عصری هم میرفت ، مثل قبل میومدم خونه ناهار میخوردم و میرفتم كلاس زبان ،
اما اون روز وقتی رفتم دمه اموزشگاه دیدم بچه ها دارن میرن خونه ، پرس و جو كردم بلکد دیدم مثل اینكه مادر استادمون از دنیا رفته، تا خونه همش به مامانم فكر میكردم ، از سر خیابون كه رد شدم دیدم مغازمون بستس، گفتم شاید بابام رفته خونه استراحت كنه، كلید انداختم رفتم تو حیاط و درو اروم بستم و رفتم دم در خونه ، لای در باز بود كفشای بابام جلو در بود با یه جفت كتونیه تقریبا كوچیك سایز دیگه ، اروم رفتم تو خبری از صغری خانوم نبود، دیدم از بالا صدا میاد، صدای اهنگ بود و یه صدای ناله ضعیف، از پله ها كه رفتم بالا دیدم در اتاق بالا نیمه بازه اروم از بغل خم شدم دیدم طاهر شاگرد مغازه بابام پاهاشو داده بالا و بابام داره بلکد میكنتش ، سرمو كشیدم اینور چی داشتم میدیدم ؟ چشمامو محكم بستم و باز كردم گفتم شاید خوابم بیدار شم حالم داشت بهم میخورد با صدای بابام به خودم اومدم،
برگرد قمبل كن ، مثل یه گربه خزیدم و دوباره نگاه كردم ، خودش بود، برگشت و حالت چهار دست و پا شد ، بابام دستشو گذاشت رو كمرش و گفت اینو بده پایین و كیرشو كرد تو و صدای اخ طاهر بلند شد و بابام گفت جوون ، دیگه نتونستم نگاه كنم ، اروم از پله ها اومدم پایین كیفمو برادشتم و از خونه اومدم بیرون،
حالم داشت بهم میخورد نشستم دم یه درخت و یكم استفراغ كردم،دهنم و پاك كردم و یكم همونجا نشستم بلکد، سر ظهر بود اوایل اردیبهشت ، با صدای موتوری به خودم اومدم كه تیكه انداخت ، نشنیدم چی گفت ولی بلند شدم و كیفم و با همه قدرت پرت كردم سمتش و اونم گاز داد و رفت، رفتم از تو كوچه كتابامو كه ولو شده بود جمع كردم و رفتم تو پارك نزدیك خونمون یه نیمكت ته پارك پیدا كردم و نشستم پاهامو بغل كردم و شروع به گریه كردم ، به خودم كه اومدم هوا داشت روبه تاریكی میرفت ، فقط از خدا میخواستم كه من و ببره پیش مامانم ،
رفتم خونه و خوابیدم ، شب با صداش بیدار شدم كه میگفت دختر بابا ، خوشگل بابا ، طناز بابا، پیتزا بلکد خریدم برات پاشو بخوریم ، از زیر لحاف داد زدم میل ندارم و چشمامو بستم و خوابیدم،

فقط كون دادنه كه بهم لذت میده
از فردای اون روز دنیای من عوض شد ، همش تو اینترنت دنبال مطلب راجه به رابطه مرد با مرد بودم ، فهمیدم گی چیه لز چیه ، قبلا چندتایی فیلم سوپر كوتاه توگوشی دوستام دیده بودم ولی اولین بارها بود كه فیلم گی میدیدم، نمیدونم چرا و چطور ولی خیلی خوشم اومد برعكس از لز حالم بهم میخورد و هیچوقت ندیدم ، تازه فهمیده بودم كه چرا مامانم به بابام میگفت بلکد منحرف، ولی من از بابام بدم نیومد، كاریم باهاش نداشتم ، ولی میفهمیدم چرا همیشه شاگردای مغازش پسرای زیر ٢٠ سال هستن ،
شاید اون یه بیماره شاید پدوفیل..
نمیدونم..
ولی درد من اینه كه نمیدونم خودم چیم ؟
١٠ سال از اون روزا میگذره، همیشه با دوس پسرام رابطه مقعدی دارم، دختر نیستم و سكس كامل و تجربه كردم ولی هیچ لذتی برام نداشت ، فقط كون دادنه كه بهم لذت میده ارومم میكنه، و فقط زمانی كه پورن گی میبینم ارگاسم میشم ،
نمیدونم چی هستم ، ولی حالم از خودم بهم میخوره، تو سركار موقع بیكاری همیشه دارم بلکد داستان گی میخونم ، همیشه دارم پورن گی دانلود میكنم ،
همیشه خود واقعیمو از همه پنهان میكنم ، هیچوقت نتونستم عاشق كسی بشم و نمیدونم عشق بلکد چیه ،همیشه یه حس گناه همراهمه.

داستان های سکسی

فیلم سکس لزبین داستان مامان سکس لزبین سکس و ماساژ سکس‌مادر داستان سکسی با مادر میا مالکووا سکسی الکسیس تگزاس سکس یواشکی فیلم سکس ایران

From:
Date: November 8, 2022